تفاوت بین تسهیلگری و مربی گری (نویسنده: گلشید نمازیان)

لطفا این مقاله را تا انتها با دقت بخوانید تا متوجه اساس معیارهای تسهیلگری و رفتار و رویکرد یک تسهیلگر کودک، در دنیای مدرن و عصر نوین این روزها شده و سپس با مشارکت در نظرسنجی پژوهشکده اختر در همین راستا، در جهت رشد و تعالی هر چه بیشتر و بهتر کودکانمان با ما همراه باشید.
همانطور که می دانید و به خصوص ما که سالها سابقه و تجربه کار در حوزه کودک را داشته و در شهرها و استان های مختلفی در این راستا تحقیق و پژوهش داشته و با همکاران خود در ارتباطیم، می دانیم که به خصوص در استانی مثل کرمان معمولا والدین از ابتدای تولد کودک خود، اکثر کارهای او
را انجام داده یا برایش بیش از حد تسهیل می کنند تا حتی کارهایی که جزو وظایف ساده یک کودک است و معمولا باید خودش انجام دهد، او را خسته نکرده، به دردسر نیاندازد، به فکر کردن بیش از حد وادار نکند و خلاصه اینکه فرزندشان اذیت نشود! همچنین اکثر قریب به اتفاق والدین با توجه به طرحواره ها و عادت های تربیتی و رفتاری خود، عادت دارند که به کودکان خود تا حد ممکن امر و نهی کرده و به جای آن ها حرف بزنند، خیلی وقت ها به جای آن ها فکر کنند و حتی به جای آن ها تصمیم بگیرند. در حالی که والدین با کمی آگاهی در خصوص فرزندپروری در عصر نوین، مشاوره با متخصصان باتجربه و آگاه در حوزه پرورش کودکان توانمند، و همچنین با کمی صبوری، فکر و خلاقیت، می توانند به شیوهای ماهرانه کودک خود را پرورش داده و آموزش دهند. با نگرش، رفتار و رویکرد تسهیلگری به جای والدگری و مربیگری، هم نیازهای فرزندشان به حد کافی برآورده میشود و هم کودکی خلاقتر، مستقلتر ، توانمندتر و پرشورتر از قبل خواهند داشت. همچنین در آینده این کودک، تبدیل به بزرگسالی کارآمدتر، فهمیده تر و قوی تر خواهد شد… در مهدکودک، مرکز کودکان و مدرسه ای با رویکرد نوین تسهیلگری، مربی جای خود را به تسهیلگر داده و در واقع تبدیل به تسهیلگر می شود.
تسهیلگر چیست یا کیست و چه می کند؟
تسهیلگر کودک را امر و نهی نمی کند، بلکه تنها در مواقع لزوم، کودک را راهنمایی و هدایت کرده، به او پیشنهاد کرده و او را ترغیب می کند. تسهیلگر فقط هنگامی که فرصت اقتضا کند، یا خطری کودک را تهدید کند و کودک نیاز به کمک داشته باشد، او را راهنمایی کرده ، به کمک او رفته و یا به او هشدار می دهد. حتی کمک کردن تسهیلگر هم حد و مرزی دارد و نباید تمامیت انجام کاری را به عهده بگیرد. بلکه فقط در زمانی وارد عمل می شود که بداند کودک واقعا از پس آن کار بر نخواهد آمد. به عنوان مثال در هنگام پوشیدن کفش مربی ممکن است به کودک کمک کند اما تسهیلگر این کار را پس از آموزش اولیه، به عهده کودک می گذارد.
مربی وسایل کودک را به او می دهد یا اسباب بازی ها را از داخل سالن به کلاس می آورد، اما تسهیلگر می ایستد و فقط نظارت دهند که کودکان چگونه وسایل خود را می آورند، چگونه از آن ها استفاده می کنند، چگونه اسباب بازی ها را در سالن پیدا کرده و به داخل کلاس می آورند، و غیره… اگر کودکان با هم بحث و جدلی داشته باشند، مربی ممکن است فرمان سکوت و ختم قائله را بدهد یا حق را به کودکی که درست گفته داده و کودکی که اذیت کرده را به نوعی چه کلامی و زبانی و چه با منع از یک فعالیت تنبیه کند.
اما تسهیلگر صحبت و گفتمان تا نتیجه گیری را به عهده خود کودکان گذاشته و از آنان می خواهد که با گفتگو و فکر کردن با هم به نتیجه برسند.این کار مهارت هوش هیجانی، کنترل احساسات، گفتگو، تصمیم گیری و حل مسئله را در کودکان افزایش داده و به آنها می آموزد که خودشان می توانند مسائل خود را به شیوه ای درست، بدون کشمکش و جنگ و دعوا و خبرکشی قهر و انتقاد حل کنند. در واقع در اکثر مواقع و اکثر فعالیت ها، رویکرد یادگیری از طریق انجام فعالیت و یا Learning by doing می باشد یعنی کودکان هر آموزشی را در حین انجام فعالیت مربوط به همان آموزش، به صورت
غیرمستقیم می آموزند. کودکان زمانی که از امر و نهی های مداوم بزرگترها دور باشند، خواه ناخواه با هر دردسر و چالشی که مواجه می گردند، مجبور به پیدا کردن راه حلی برای آن می شوند و کم کم توانایی حل مساله پیدا کرده و خلاقیت، تفکر، مشورت، همدلی، گفتگو و تلاش را می آموزند. تسهیلگران کودکان را به صورت نامحسوس زیر نظر دارند و تا حد ممکن و تا جایی که سلامت کودک در خطر نباشد، در تصمیمات و کودکان دخالت نمی کنند.
به ویژه مهم ترین نکته این است که تسهیلگران به پرسشهای کودکان پاسخ مستقیم نمی دهند و از آنها می خواهند که برای یافتن پاسخ پرسش خود به فکر فرو رفته و تلاش کرده، جستجو و یا صبر کند…
مهارت جستجوگری، پرسشگری،کنجکاوی و تحقیق تا رسیدن به پاسخ به همین شکل در کودکان تقویت خواهد شد. با همین رفتار و رویکرد است که کودکان در آینده تبدیل به یک مخترع، مکتشف، متفکر، دانشمند، نابغه و یا قهرمان المپیاد می شوند. اینکه ما خیلی سریع و راحت پاسخ تمام سوالات ریز و درشت کودکان را بدهیم، باعث می شود که خیلی زود، هم سوال را فراموش کند و هم جواب را… اما زمانی که برای رسیدن به پاسخ سوالش، خودش تلاش و جستجو کند دیگر یادگیری عمیق اتفاق افتاده و هرگز فراموش نخواهد کرد.
بنابراین تسهیلگر وظیفه ایجاد فعالیت های تیمی و مشارکتی را دارد و کودکان را با همکاری، همیاری و رفاقت به پژوهش و تحقیق تشویق می کند.
با این گونه فعالیت ها هم کودکان مفهوم کار تیمی و گروهی و همواری را می آموزند و هم خودشان به پاسخ پرسش های خود دست می یابند.
تسهیلگر کسی است که وظیفه برانگیختن حس شگفتی نسبت به اجزای مختلف خلقت و آفرینش و همچنین علاقمند کردن کودک به یادگیری و آموزش را برعهده دارد.
یکی دیگر از مهم ترین وظایف تسهیلگر این است که روابط بین مهدکودک و درون خانه و خانواده را با یکدیگر پیوند دهند و در واقع شیوه های تربیتی و آموزشی را به والدین انتقال دهد تا کودک در خانه و مهد دچار تضاد تربیتی نشده و جهت تاثیرگذاری بیشتر و بهتر، آموزش های بین مهد و خانه یکسان و همگام با هم پیش بروند.
تسهیلگر به شیوه های تربیتی هر کودک و خصوصیات رفتاری و خانوادگی او توجه ویژه، ظریف و عمیق داشته و به سرگذشت کودک، نیازها، پیشینه ها و نگرانی ها، علائق و نقاط ضعف و قوت او توجه نشان می دهد تا دنیای درون خانه و دنیای درون مهد را به بهترین شکل در هم آمیزد. شناخت تک تک کودکان وظیفه تسهیلگر است. تسهیلگر نسبت به تمامی کودکان یک حس دارد و کاملا بی طرف است. او استعدادها و توانمندی های کودکان را با یکدیگر مقایسه نمی کند و استعداد و رفتار خوب یک کودک را برای سایر کودکان مثال نمی زند تا آنها را با کمبودهایشان مواجه نمی کند.
بلکه در نگاه کلی کودکان را بررسی کرده و نسبت به توانمندی های آن گروه سنی، متوجه نقاط ضعف و کمبودهای هر کودک می گردد. سپس با توجه به سطح آگاهی هر خانواده و نوع رفتار آنها با کودک در خانه، تمامی رویکردهایی که قرار است مهدکودک به کودک بیاموزد با دنیای درون خانه و رفتارها و نگرش والدین آن کودک در هم آمیخته و خانواده را نیز در جریان روش آموزشی مرکز قرار می دهد. او با همکاری و همراهی مشاور، به والدین می آموزد که آنها نیز در منزل چطور نقش یک تسهیلگر را به جای یک والد سخت گیر یا یک والد که همه کارهای کودک خود را انجام می دهد، اجرا کنند.
به منظور تحقق این خواسته های پرورشی و آموزشی و تلفیق دو جهان درون خانه و درون مهدکودک ، تسهیلگر با توجه به سرگذشت و پیشینه هر کودک ، تجربه های کودک ، نیازها و عالقمندی های کودک، ضعف ها ، کمبودها و نقاط قوت و استعدادهای هر کودک و همچنین خواسته ها و نگرانیهای کودک ، تمام نکات را بررسی کرده و با مشورت والدین اجرا خواهد شد.
تسهیلگر باید مدام مراقب حرکات و حرفهای خود به کودک باشد تا مبادا با کلام خود دنیای کودک را دچار تضاد کرده و یا با امر و نهی بیجا مانع تجربه کردن کودک و عدم شکل گیری صحیح عزت نفس و اعتماد به نفس در او گردد۔
زیرا تسهیلگر معتقد است که اگر می خواهیم کودک در بزرگسالی با اعتماد به نفس و شجاعت بتواند برای خود و زندگی اش بهترین تصمیمات را بگیرد، منفعل، ناتوان از تصمیم گیری و متکی به دیگران نباشد و پای انتخاب ها و اشتباهات خود بایستد و از زیر مسئولیت شانه خالی نکند.
در کودکی نباید از او توقع تسلیم بودن و مطیع بودن داشته باشیم…این دقیقا همان چیزی است که متاسفانه در جامعه ما کمبودش احساس می شود. سیستم آموزشی ما، نسل های قبل از ما و بعد از ما را وابسته به یک بزرگتر و یک امر و نهی کننده و یک عقل کل بار آورده و می آورد. جوری که خودمان حتی وقتی بزرگ هم می شویم، به تنهایی نمی توانیم از پس تصمیم گیری برای زندگی و مسئولیت های کوچک و بزرگ خود برآمده و همیشه احساس نیاز و وابستگی به یک شخص دیگر را داریم.
تسهیلگر صبور و با حوصله است و بیش از آنکه برای کودکان سخنرانی و امرونهی کند یک مشاهده گر است… یعنی به خوبی، بدون اینکه صحبت کند، با نگاه خود کودکان و رفتار آنها را زیر نظر دارند. با دقت فراوان حرف ها و گفتگوهای کودکان را می شنوند. اگر جایی احساس مشکل و نیاز کنند وارد عمل شده و نقش مربی را ایفا می کنند.
با کودک صحبت می کنند و یا اگر مشکل بزرگ و عمیقی باشد با پدر و مادر او صحبت کرده و آنها را در جریان قرار می دهند. تسهیلگر می داند که وقتی کودک درونگرا و کمروی کلاس او حرف میزند باید تامل کرده، همه کار را متوقف کند تا کودک فرصت حرف زدن و ابراز وجود داشته باشد. تسهیلگر می داند که چطور کودکان را در یادگیری و با در نظر گرفتن توانایی های فردی و تفاوت های هر کودک راهنمایی کند و به آنها اجازه دهد که مهارت های اجتماعی و حل مسائل و تعارضات شخصی را تمرین کنند.
تسهیلگر نقش بسیار کمرنگی در فعالیت های کودکان دارد و همانطور که بارها تاکید کردیم، فقط یک مشاهده گر است. او در بحثهای کودکان شرکت مستقیمی ندارد بلکه در خدمت بچه ها و مشاور و هدایت کننده غیرمستقیم آن ها است، نه رهبر گروه… او اطمینان حاصل می کند که تک تک بچه ها اهداف و وظایفشان را دنبال کرده و اجرا می کنند. او این کار را از طریق پیشنهادهای کوچک در فرآیند فعالیت ها انجام می دهد. او حتی در مواقعی که کودکان با یکدیگر مشغول صحبت و نتیجه گیری روی موضوعی هستند، مواظب است که بحث به حاشیه و به جاهای خطرناک کشیده نشود!
تبدیل مربیان به تسهیلگر از خواسته ها و اهداف این پژوهشکده و آرزوهای دیرین خانم مهشید مشرقی، مدیریت این مجموعه بوده است و امسال توانستیم پس از سال ها، طرح آموزش خاص مربیان و تبدیل آنها به تسهیلگر را جامه عمل پوشانده و موفقیت آینده کودکانمان را در کنار تسهیلگران تضمین کنیم.البته الزمه نتیجه گیری مثبت از این فرایند، پیگیری والدین در منزل و تسهیلگر بودن متقابل آنهاست.
نظر شما فرایند یادگیری در رویکرد مربیگری و معلمی موثرتر است یا تسهیلگری؟
درکدامیک معلم نقش ناظم و مبصر را ایفا کرده و در کدام یک نقش راهبر، همراه و مشاور؟ درکدام یک خلاقیت دانش آموزان بیشتر پرورش داده شده و در کدام یک بزرگتر به جای کودک تصمیم گرفته، فکر و اجرا می کند؟ حال با توجه به اینکه کودکان استان ما، از بدو تولد امر و نهی شده اند و والدین اکثر کارهای آن ها را انجام داده اند، تا چه حد می توان رویکرد اتکا به نفس و اتکا به توانمندی های کودک را برای او در محیط بزرگی مثل مهدکودک اجرا کرد؟
البته که اجرای این رویکرد باعث تقویت اعتماد به نفس، بالا رفتن دقت، تمرکز، توجه و رشد و پرورش مهارت های کودک خواهد شد.
اما نظم درون کلاس ها را تا چه حد با این رویکرد می توان کنترل کرده و در اختیار مربی قرار داد؟
کودکان ما عادت کرده اند که همیشه یک نفر رئیس باشد و آن ها امر و نهی کند. در خانه والدین این نقش را برای او ایفا کرده و در مهدکودک مربی و در مدرسه معلم و همینطور این تفکر و نیاز با آن ها رشد کرده و دیگر تا همیشه به یک بزرگتر، یک مغز متفکر، امر و نهی کننده یا تصمیم گیرنده نیازمند می شوند. جامعه ما و در کشور ایران اصولا مردم به این شکل رشد می کنند و شخصیت نیازمند پرورش می یابد. در این میان اگر فردی احساس نیاز به شخصی دیگر جهت تفکر و تصمیم گیری را نداشته باشد، تبدیل به فردی موفق، خودکفا و کارآفرین خواهد شد. در مهدکودک های ما وقتی که به عنوان تسهیل گر و مشاهده کننده به آن ها چیزی نگفته و فقط از دور زیر نظر داری، خودشان تعجب کرده و سعی در تحریک مربی دارند. گویی خودشان دوست دارند که کسی حامی و مراقبشان باشد. خودشان دوست دارند که مدام قهر کنند و یک بزرگتر در میانشان قرار گیرد و دوباره آنها را با هم آشتی دهد.
یک بزرگتر مدام بگوید دستهایت رابشور. لباست را تا کن، کفش هایت را جفت کن و در جاکفشی بگذار، مسواک بزن، اسباب بازی هایت را جمع کن،غذایت را بخور، با دوستت مهربان باش، هول نده، و بیا، برو و غیره…
نظر شما چیست؟
تا چه حد می توان کودکان امروز را خودکفا، متفکر، جستجوگر و تالشگر، با روحیه حل مسئله پرورش داد؟
به نطر شما ما آدم بزرگ ها چقدر یاد گرفته ایم که مسائلمان را خودمان حل کنیم؟ خودمان اگر با کسی مشکل و موردی داریم، بدون حضور یک شخص سوم، اختلافمان را بدون دعوا، با حرف زدن و گفتگو حل کنیم؟ ما چقدر توانمندیم؟ چقدر آغازکننده و پایان رساننده هستیم؟ چقدر به خودمان اعتماد داریم و از پس انجام کارهای سخت، با اعتماد به نفس برمی آییم؟ چقدر می توانیم بدون دلهره و ترس پای خود را از دامنه امن خود فراتر بگذاریم؟

دیدگاهتان را بنویسید