پدران در سکوت رنج می برند.!

برای اکثر ما، پدران نماد قدرت تزلزل ناپذیر و استحکام هستند. هر زمان مشکل و چالشی

پیدا کرده ایم، پدران برای حمایت، کمک و اطمینان خاطر در کنار ما بودند.

اما واقعیت این است که پدران نیز به اندازه مادران، از نظر احساسی آسیب پذیر بوده ، از اضطراب و نگرانی رنج می برند و در حالی که فکر می کنند بخاطر مرد بودن نباید در مورد احساس خود صحبت کنند، نیاز به صحبت و همدلی یا گریه کردن، فریاد زدن و برون ریزی، توجه و حمایت دارند…

معمولا باورهای غلط سنتی جامعه، مردان را انسان هایی قدرتمندتر از آنچه که واقعیت دارد نشان داده و این پس زمینه ذهنی باعث می شود که مردان در مواقع نیاز، از دردودل کردن یا درخواست کمک گرفتن امتناع کنند و در سکوت و تنهایی رنج ببرند! و متاسفانه این باور و عملکرد آن ها آنقدر ادامه پیدا می کند تا بعد از گذشت سال ها، بالاخره یک روز دچار افسردگی مزمن و بیماری های جسمی و روحی روانی می گردند.

آیا شما به تازگی تصمیم به پدر شدن گرفته اید؟ یا اینکه تازه پدر شده اید؟

حتی اگر چند سال از پدر شدن شما می گذرد، حتما این مقاله و مقاله بعدی را، در فرصتی مناسب، با دقت و حوصله، تا انتها مطالعه کنید.

اگر در مکان تاریکی از زندگی خود هستید و احساس نیاز به راهنمایی دارید، وقت آن رسیده که دست خود را دراز کنید. ما اینجا هستیم تا دستتان را صمیمانه فشار داده و به شما کمک کنیم تا دوباره به سمت نور و روشنایی حرکت کرده و تحرک، آرامش و شادی را بازیابید…

پدر شدن با یک تغییر بزرگ همراه است. پدر شدن، در پیچ و خم و تنگناهای خود، سطحی ترین پسران را نیز تبدیل به مردانی عمیق می کند. پدر شدن سطح تحمل مردان را افزایش می دهد. شما به عنوان یک پدر، از همان اولین روزها مجبورید که قوی باشید.

به عنوان یک شوهر و در نقش یک پدر، در حالی که شاید تا همین چند وقت قبل، خودتان نیاز به حمایت و توجه داشتید، حالا مجبورید که از همسر و فرزند خود حمایت کنید و توجه کافی را به هر کدام به صورت جداگانه و کلی داشته باشید. زن ها شوهری توانمند و قوی و بچه ها پدری قدرتمند و سرزنده می خواهند. و شما گرچه شاید خیلی وقت ها از درون احساس نیاز و تهی بودن داشته باشید، اما مجبورید که سرسخت و قوی باشید.

بنابراین پدر شدن جایگاه و مقامی است که لحظات مبارزه و آزمون و خطاهای بسیار داشته، مسئولیتی ابدیست و گاهی قوی ترین مردان را به زانو در میاورد.

پدر شدن بزرگترین، عجیب ترین و معمولا بهترین اتفاق زندگی یک مرد است.

پدر شدن می تواند هم به طرز شگفت انگیزی روح بخش و جذاب باشد و هم در عین حال وحشتناک

شما در یک ساعت مخلوطی از لحظات عالی، احساسات الهام بخش و پر از عشق و هیجان و در ساعتی بعد، ناگهان لحظه های پر از خشم و انفجار، اضطراب، حس غرق شدن و دقایقی عمیقا خسته کننده را از سر خواهید گذراند. گاهی حس می کنید که در حال دست و پا زدن هستید، گاهی به سر حد جنون می رسید و گاهی آنقدر غرق لذت و شادی خواهید بود که گویی روی ابرها هستید!

البته این احساسات گوناگون برای همه والدین وجود دارد و زمانی که اوضاع سخت و پرچالش می شود به این معنی نیست که زندگی یا فرزند شما مشکلی دارد یا شما پدر خوبی نیستید.

نکته امیدوار کننده و خوبش هم این است که تمامی این عدم تعادل ها ، چالش ها، دغدغه ها و احساسات و لحظات ناهمگون در گذر هستند.!

آری، می گذرند و جز خاطره، چیزی از این تجربه ها و روزها باقی نخواهد ماند. خاطرات و آثاری بر روی زندگی فرزندتان… آثاری عمیق و جاویدان

زیرا شما در تمامی آن لحظاتی که می گذرند، غیرمستقیم در حال شکل دادن به شخصیت، زندگی و آینده فرزند خود هستید.

ما در سال های گذشته زمان زیادی را صرف صحبت در مورد سلامت مادران قبل از زایمان و بهداشت روانی آن ها پس از زایمان کردیم. مادرها به دلیل وضع حمل و بارداری و زایمان معمولا سیستم های حمایتی و توجهات همه جانبه خود را دارند و این پدران هستند که نادیده گرفته می شوند.

اکنون وقتش است قبول کرده و اعتراف کنیم که گاهی پدرها بیش از مادران نیاز به توجه، محبت و حمایت دارند…

نباید فراموش کرد که پدران مسئولیت نیمی از سرنوشت فرزند ، خانواده و زندگی را به عهده دارد و سلامت جسم و روح آن ها اهمیت زیادی دارد.

همه می دانیم که جامعه و خانواده از پدرها انتظارات متعددی دارند و مسلما پدران نیاز به کمک و راهنمایی های بسیاری خواهند داشت.

اما متاسفانه پدر شدن و پدر خوب بودن هیچ کاتالوگ و دستور العمل مشخص و تنظیم شده ای ندارد. هیچ راهنمای رسمی و هیچ الگو یا مرجع مطلقی برای پدران وجود ندارد.

گرچه این روزها صدها و هزاران کتاب در مورد اینکه چگونه والدین یا پدر خوبی باشیم و چطور بچه ها را درست تربیت کنیم وجود دارد.

ولی واقعا گیج کننده است وقتی که هر کتاب و هر مشاور راهکارهای متفاوتی دارند.!

یک کتاب یا یک مشاور می گوید: اگر کودک شما بی ادبی کرده یا بی دلیل جیغ و فریاد زد، به او بی اعتنایی کنید و واکنشی نشان ندهید. کتاب و مشاور دیگری می گوید: به او و احساساتش توجه کنید، احترام بگذارید و اجازه دهید تا می خواهد جیغ و فریاد بزنند و خودشان مشکل را حل کنند. کتاب یا مشاور سوم می گوید: احساسات خود را کنترل کرده و بدون جلب توجه با او خوش و بش کنید و مهربان باشید تا خشم و برانگیختگی اش را فراموش کرده و آرام شود. کتاب چهارم می گوید یک بار با او خوش و بش و صحبت کنید و سپس اگر دوباره تکرار کرد، بی محلی کرده و با بی اعتنایی بگذارید تا فریاد بزند. و پنجمی با راهکاری سختگیرانه می گوید: حالت تدافعی گرفته و او را به نوعی تنبیه کنید تا متوجه اشتباه خود باشد و راهکاری کاملا خلاف همه اینها دارد و ششمی

و خب شما به عنوان یک والد ، گیج و سردرگم شده و نمی دانید که کدامیک درست است! وقتی هم که فرزندتان جیغ و فریاد به راه می اندازد دلتان می خواهد خودتان هم به همراه او فریاد بزنید.!

درک می کنم که به حرف سایر پدر و مادرهای باتجربه تر ،یا پدربزرگ و مادربزرگ ها و در بسیاری موارد به حرف روانشناسان هم نمی توان اعتماد کرد.

به یک جایی می رسید که متوجه می شوید انگار فقط خودتان باید تصمیم بگیرید. راهکارهای هیچکس برای شما و فرزندتان کارساز نیست و باید به عقل خود اعتماد کنید.

در حین سروکله زدن با چالش های مخصوص هر سن ، درگیر برآورده کردن نیازهای متعدد فرزندان و خانواده، ناگهان یک شب متوجه می شوید که بچه ها به سرعت دارند بزرگ می شوند. و روز بعد آنقدر درگیر زندگی روزمره می شوید که دوباره فراموش می کنید. زندگی و اتفاقاتش مدام به شما یادآوری می کنند که زمان در گذر است و بچه ها دارند بزرگ می شوند اما باز …

در هر صورت چه شما حواستان باشد و چه حواستان نباشد، از روز نخست به دنیا آمدن فرزندانتان، تا وقتی که دیگر برای رفتن به سربازی، دانشگاه ، مهاجرت یا ازدواج از خانه می روند مثل برق و باد می گذرد. بزرگ شدنشان با کلی سروصدا همراه است ولی وقتی قرار شد در نهایت به دنبال سرنوشت خود بروند آنچنان بی سروصدا می روند که فکر می کنید تمام آن سال های پر از سروصدا و دردسر و شلوغی خواب و خیال بوده است. هنوز از سروصدای کودکیهای او و خرید پوشک و اسباب بازی های پلاستیکی خلاص نشده اید که خود را در حال انتخاب رشته دانشگاهی ، خرید اتومبیل یا رفتن به خواستگاری برایش می بینند.!

به اندازه یک چشم به هم زدن می گذرد.
چشم به هم زدنی که پر از سختی ها و عشق ها، گم گشتگی ها، همدلی ها، خنده ها، خشم ها، بغض ها، نگرانی ها و شادی ها و ریزه کاری های مثبت و منفی است که هر کدامشان در کیفیت زندگی فرزندتان تا همیشه تاثیر خواهند داشت.

سرنوشت، شخصیت و هیجانات فرزند شما در میانه همین لحظات، در حال شکل گیری است.

شما باید حواستان به تمام ریز رفتارهای خود باشد، رئوف، صبور و قوی باشید تا از فرزند خود، شخصیتی متعادل و سالم بسازید… همین مسئله به تنهایی می تواند، باعث به وجود آمدن وسواس و نگرانی در پدرها و تهدید بزرگی برای مشکلات روحی و روانی آن ها باشد.

تحقیقات جدید نشان می دهد که از هر چهار پدر، سه نفر در تلاش برای ایجاد تعادل و کنترل بین زندگی کاری و خانوادگی دچار فشارهای روانی و استرس های زیادی می شوند. نزدیک به دو پنجم مردان می گویند که در برقراری تعادل بین کار و زندگی همیشه مشکل، نگرانی و به قول معروف جنگ اعصاب دارند… تقریباً هشتاد درصد از پدران پس از تولد فرزند، احساس مسئولیت زیادی می‌کنند و مجبورند که در شرایط فشار و استرس درونی، محکم ، قوی و سنگ صبور خانواده باشند. نیمی از آنها می‌گویند که زندگی پس از پدر شدن مثل یک مبارزه سخت است و همین مبارزات کوچک و بزرگ و مسئولیت های ریز و درشت باعث استرس، اضطراب و گاهی هم افسردگی در آنها می‌شود.


علاوه بر این، مطالعات نشان داده که فشار جسمی و روانی که نان آور اصلی خانواده به عنوان پدر متحمل می شود، می تواند روحیه او را شکننده تر از قبل کند. مخصوصا سال‌های اول بچه دار شدن که مادر مرخصی زایمان و مسئولیت نگهداری از کودک را دارد و مردان تنها نان‌آور خانه هستند، برای یک مرد در نقش پدر و همسر، این سال های نخست بچه داری، سخت‌ترین سال‌ها هستند. گرچه هر چه می گذرد و هر چه فرزند و فرزندان بزرگتر می شوند، مسئولیت و دغدغه های مربوط به زندگی آن ها هم بیشتر و بزرگتر خواهد شد.

تا چند سال قبل فکر می کردیم که افسردگی پس از زایمان فقط مختص زنان و مادران است. اما اکنون مطالعات جدید نشان می دهد که افسردگی پس از زایمان در پدران هم به همان شکل وجود دارد و به همان اندازه جدی است که مادران به آن مبتلا می شوند.

به خصوص مردانی که سابقه افسردگی قبلی دارند بیشتر در معرض خطر افسردگی پس از زایمان همسرانشان خواهند بود. یا پدرانی که همسرشان نیز علائم افسردگی پس از زایمان را دارند و دلیل آن تا حدی بیولوژیکی است. همه می‌دانند که هورمون‌های مادر در طول بارداری و بعد از آن بسیار تغییر می‌کند. اما شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد پدران نیز پس از تولد نوزاد، تغییرات زیادی در سطح هورمون‌های خود تجربه می‌کنند

شواهد و تحقیقات نشان داده است که اکثر پدران نیز مانند مادران در طول بارداری و بعد از زایمان همسرشان تغییرات هورمونی ، به ویژه کاهش تستوسترون را تجربه می کنند. نوسانات تستوسترون، وازوپرسین و پرولاکتین، استروژن و کورتیزول، (هورمون استرس) که ممکن است بر سلامت روان تأثیر منفی بگذارد. همچنین تغییر و تحولات در عملکرد انتقال دهنده های عصبی در مغز که به علت بی خوابی ها و نگرانی ها به وجود می آیند…

سایر عواملی که ممکن است به افسردگی پس از زایمان در یک پدر منجر شود عبارتند از:

داشتن یک بارداری دشوار در همسر و زایمان پرخطر،

داشتن یک نوزاد بیمار، نارس یا کولیک نوزاد،

استرس مالی و اوضاع اقتصادی خانواده،

مشکلات روابط بین زن و شوهر، دخالت های بزرگترهای فامیل و والدین همسر،

سابقه بیماری زمینه ای یا بیماری قبلی در پدر و حتی در مادر،

سوگواری به علت از دست دادن یکی از عزیزان یا از دست دادن شغل و غیره،

عدم حمایت اجتماعی از والدین، مانند نداشتن مرخصی والدین در محل کار،

عدم آگاهی در حوزه روابط پدر و فرزندی و فقدان آموزش های مربوط به فرزندپروری…

همه می دانیم که سلامت روان والدین به شدت بر سلامت کودک تأثیر می گذارد. 

تحقیقات نشان داده است که افسردگی در پدران با این موارد همراه بوده و این خطرات را در بر دارد:

توجه کمتر به نوزاد و عدم رغبت پدر به نگهداری از کودک و بازی با او

مشکلات زناشویی، روابط خانوادگی و ارتباطات ضعیف

مشکلات رفتاری در کودکانی با پدران افسرده در دوران مهدکودک و پیش دبستانی

دایره لغات و واژگان پائین تر در کودکانی با پدران افسرده

ارتباطات اجتماعی ضعیف و گوشه گیری و انزوا یا بیش فعالی ، در کودکانی با پدران افسرده

نمرات پایین تر به نسبت بقیه کودکان در دوران مدرسه

و در نهایت خطر ابتلای کودک به مشکلات جسمی و روانی

:

اضطراب در مردان در دوران بارداری همسر و بعد از آن به شدت شایع است. یک مطالعه به تازگی نشان داد که از هر 10 مرد، 1 نفر اضطراب قبل از زایمان و پس از زایمان را تجربه می کند و تقریباً 14.3 درصد از مردان اضطراب دارند.

بسیاری از پدران، بخاطر کلیشه های جنسیتی و تفکرات سنتی، احساس می کنند که باید تحت هر شرایطی سخت، محکم و قوی باشند. به خصوص اگر مادر در سلامت روانی خود شرایط سختی را پشت سر گذاشته و افسردگی و اضطراب داشته باشد.

بنابراین پدران به دلایل متعدد، احساس اضطراب و افسردگی خود را با هیچکس به اشتراک نگذاشته، ترجیحا احساسات منفی خود را خفه کرده و به مرور زمان می سپارند.

امیدواریم که افزایش آگاهی و دانش در این مورد، درهای گفتگو را باز کرده ، جامعه با شکستن کلیشه ها از مردان و پدران نیز حمایت کند و در راستانی بهبود وضعیت روانی پدران قدم بردارد. پدران نیز تابوهای گذشته را از بین برده و در مورد ناراحتی ها و نگرانی های خود با افراد مورد اعتماد صحبت کنند.

.

افسردگی پس از به دنیا آمدن فرزند، در پدران شامل چه موارد و علائمی است:

• احساس بی قراری و نگرانی

• تحریک پذیری، خشم و طغیان

• تمایل به گوشه گیری ، انزوا و ایجاد فاصله با خانواده

• احساس غم، بی ارزشی، طرد شدگی و ناتوانی

• احساس گناه یا ناامیدی

• عدم لذت از فعالیت ها و تفریحات همیشگی

• از دست دادن علاقه به رابطه جنسی

• احساس خستگی، بی حالی و بی انگیزگی نسبت به همه چیز در بیشتر اوقات

• مشکلات خواب و کم خوابی یا پرخوابی

• عدم میل و اشتها به غذا و یا پرخوری بیش از حد (افزایش یا کاهش وزن)

• کند شدن سرعت حرف زدن و حرکت کردن یا برعکس تند شدن حرکات و بیش فعالی

• مصرف مواد مخدر یا الکل و قمار

• تنگی نفس یا تپش قلب

• روابط خارج از ازدواج

• صرف زمان بیشتر در محل کار و اضافه کردن ساعات کار بی هیچ دلیل مشخص و معقول، یا برعکس از دست دادن انگیزه کار کردن و بی علاقگی به بیرون رفتن از خانه و کار کردن

چرا پدران باید مراقب سلامت روحی و روانی خود باشند؟

نقش پدر چیزی فراتر از مسئولیت های مربوط به امور اقتصادی و تفریحات و مراقبت از خانواده و مربوط به زمانی خیلی قبل تر از روز به دنیا آمدن فرزند است.

ما اکنون می دانیم که تصمیمات یک پدر حتی قبل از بارداری همسرش، روی فرزند آینده آن ها اثرات مادام العمر خود را به جا می گذارد.

به عنوان مثال، اگر پدر اهل الکل و مواد مخدر باشد ، قبل از شکل گیری نطفه، فرزند خود را در معرض خطر بیماری های مادرزادی قرار داده و پدرانی که تغذیه نادرست و ضعیفی دارند منجر به پیامدهای منفی بارداری می گردند. مردانی که استرس بیش از حد دارند، فرزند خود را مستعد بیماری های خودایمنی از جمله دیابت و تیروئید می کنند. سن پدر، سبک زندگی و روحیه او می تواند روی عملکرد ژن های فرزندش منعکس گردد. همانطور که محیط تغذیه ای ، هورمونی و روانی مادر روی ساختار اندام ها و سلول ها و بیان ژن کودک تاثیر دارد.

استرس های بیش از حد در مردان، حتی ماه ها قبل از انجام عمل لقاح و حاملگی، روی اسپرم مردها تاثیر منفی گذاشته و این استرس به کودکان انتقال داده خواهد شد.


بنابراین، یک پدر نیز به اندازه مادر، قبل از بارداری نیاز به روحیه آرام و سرزنده دارد و مطمئنا برخورد همسر، محیط زندگی، محل کار، تغذیه و سبک زندگی، همه و همه نقش بسیار مهمی در روحیات یک پدر دارند.

تحقیقات نشان می‌دهد که وقتی پدری در دوران بارداری همسرش بیشتر با او و در کنار همسرش هست ، احتمال بیشتری دارد که بعداً در امور مربوط فرزندپروری مشارکت کند و با فرزندش تعامل داشته باشد، مانند مطالعه برای فرزندش، شعر خواندن، رقصیدن، بازی کردن با او ، انجام وظایف مراقبتی و حمایت های عاطفی…

در کشورهای پیشرفته سالهاست که پدر پیش از زایمان در کلاس های نگهداری از نوزاد و در هنگام زایمان در اتاق عمل به همراه مادر است.

محققان متوجه نقش مهم پدر در این پروسه بر روی رشد روانی و مغز کودک در بزرگسالی شده اند. مطالعات کوهورت(طولانی مدت و چندین و چند ساله) ، دانشمندان و روانشناسان حوزه رشد نشان داده پدرانی که در هنگام زایمان همسرشان در کنار تخت او حضور دارند، پس از آن احساس مسئولیت و دلبستگی بیشتری به نوزاد و همینطور به همسرشان داشته و همچنین کودکانی که در سنین مدرسه از نمرات بالاتری برخوردار بوده اند، در زمان نوزادی خود پدرانی داشته اند که در یک ماهگی و چند ماه اول زندگی نوزاد با او وقت بیشتری گذاشته و بیشتر حرف زده اند.

پل رابن در کتاب آیا پدران مهم هستند توضیح داده که چگونه دانشمندان مشاهده کردند پسران امریکایی و نروژی که در کودکی پدران خود را به دلیل حضور در جنگ جهانی دوم ندیده بودند در بزرگسالی به هنگام برقراری ارتباط با دیگران دچار مشکل می شدند.

 پدران در روند رشد عاطفی و شناختی فرزند خود در بزرگسالی، بسیار مهم و تاثیرگذار هستند – رابطه بین پدر و فرزند تأثیر عمیقی بر رشد سالم کودکان در همه زمینه ها دارد: رشد زبان و دایره لغات، رشد شناختی و تفکر، رشد اجتماعی-ارتباطی و عاطفی، رشد حسی حرکتی

این تأثیر نه تنها از اوایل دوران بارداری، بلکه حتی از قبل از شکل گیری نطفه کودک شروع می شود. 

.

پدران عزیز: اگر شما دست خود را با اره ببرید هرگز برای مراجعه به متخصص چند ماه صبر نمی کنید! لطفا بلافاصله پس از اینکه دو هفته از علائمی که در بالا ذکر شده گذشت و بهتر نشدید ، حتما از یک مشاور مطمئن و حرفه ای درخواست کمک کنید و در سکوت رنج نکشید.

شرایط روحی و روانی شما و شادی و رضایت عمیق درونی ، در آینده فرزندانتان بسیار مهم و تاثیرگذار است.

فرزندان شما بدون اینکه خودشان بخواهند و متوجه باشند، از نوازش ، نگاه و صدای شما، انرژی و احساس درونیتان را گرفته و جذب می کنند و حتی هرگونه تظاهری به شادی و سرزندگی از سمت شما، نمی تواند جلوی انتقال احساس و انرژی واقعی و درونی شما به فرزندتان را بگیرد…

برای اینکه فرزندتان دچار مشکلات اجتماعی، ارتباطی، عاطفی و شخصیتی نشود، دست خود را برای کمک به سمت متخصصان حرفه ای سلامت روان و مشاوران قابل اعتمادی که راهکارهای خوبی برایتان دارند دراز کنید.

و مطمئن باشید که شما تنها نیستید. منتظر نباشید تا مرور زمان مشکلات شما را حل کند!

مهم نیست که شما پدر هستید یا در حال آمادگی برای پدر شدن هستید. مهم نیست در کجای زندگی قرار داشته و چند ساله هستید، در این وب سایت و در مقاله های بعدی توصیه های عملی والدین و نکات پدرانه بسیار کاربردی و خوبی برای شما پدران عزیز داریم.

مقاله بعدی در مورد راهکارها و تکنیک هایی است که به راحتی شما را تبدیل به پدری ایده آل و به روز کرده و موفقیت و شخصیت عالی فرزندتان را تضمین خواهد کرد.

مقاله بعدی را از دست ندهید.

نکته: در سال های گذشته که تا حدودی سُنَّت ها و تابوهای گذشته از بین رفته و کمتر شده ، دیگر بسیاری از جوانان حتی مسئولیت سنگین ازدواج را هم قبول نمی کنند چه رسد به فرزندآوری و بچه دار شدن! این روزها می بینیم که مراجعان بسیاری در مشاوره ها و برای تصمیم گیری، دچار شک، دوگانگی، ابهام و سوال هستند و از ما می پرسند که اصولا چرا باید ازدواج کنیم و چرا باید حتما بچه دار شویم؟ پاسخ این است که: چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم، چه آمادگی اش را داشته باشیم و چه نداشته باشیم، قانون طبیعت و بقا همین است که انسان ها وقتی به سن بلوغ می رسند، تحت تاثیر عملکرد مغز، بدن و هورمون ها، به جنس مخالف خود گرایش پیدا کرده و عاشق می شوند. این حکم طبیعت است که برای حفظ بقاء خودش، از ما خواسته عاشق شویم! درواقع سیستم داخلی بدن ما، اینگونه طراحی شده که ابتدا به سمت جنس مخالف کشیده شده ، جذب شویم و عاشق شویم. فرقی هم نمی کند که چقدر با ما اختلاف سنی، طبقاتی یا اختلاف عقیدتی داشته باشد! وقتی آن سیستم تمایل به بقا مشغول فعالیت است ما معمولا چشمانمان را به روی تمام واقعیات زندگی، داشته ها و نداشته ها، اختلاف سن و طبقاتی و غیره… منطق و آینده نگری ها می بندیم، سپس ازدواج می کنیم و در همان اوج فوران عملکرد هورمون های عشق و احساس، برای تثبیت این عشق و شاید تکثیر آن، تمایل به بچه دار شدن و تولید مثل پیدا کنیم. تا یکی مثل خودمان را به جهان هدیه دهیم! یا شاید برعکس، جهان را به یکی مثل خودمان هدیه دهیم! نهایتا خواسته طبیعت برآورده می شود و ما بچه دار می شویم و از آنجا به بعد دیگر کار طبیعت با ما تقریبا تمام شده است. پس از آن دیگر این ما هستیم که تا همیشه و تا وقتی زنده ایم، باید به سختی ها، مسئولیت ها، چالش ها و دغدغه های مرتبط با فرزندان، لباس عشق و دلبستگی بپوشانیم تا زیبا جلوه کنند و تلخی ها و مسئولیت هایش را به بهانه عشق پدر و فرزندی و دلبستگی و احساس، قابل تحمل کنیم. زنان یا مردان بسیاری هستند که می گویند: انگار توی خواب و خلسه بودم که تصمیم به بچه دار شدن گرفتم. با فکر ، منطق و استدلال نبود! خُب، در واقع اگر بخواهیم به این جریان منطقی فکر کنیم ، باید قبول کنیم که از نظر طبیعی درست اش همین است. زیرا در بسیاری از موارد و مواقع ، اگر بچه دار شدن، با فکر، منطق و دو دو تا چهار تا باشد، مطمئنا کمتر کسی بچه دار خواهد شد و چرخه طبیعت از بین خواهد رفت.! پس طبیعت دوست دارد که ما در مورد فرزندآوری، تفکر منطقی را کم کرده و احساسی تر عمل کنیم. اینگونه بیاندیشیم که: این وظیفه طبیعی ماست و اگر غیر از این باشد ایراد و اشتباهی صورت گرفته است!

به همین دلیل واضح است که پدران یا مادران، در یک لحظه به طبیعت درون خود و طبیعت بیرون و جهان هستی آری گفته و بچه دار می شوند…

.

نویسنده: دکتر گلشید نمازیان. دانش آموخته پاداگوژی آموزش های پیش از دبستان در هندوستان و انگلستان – سایکونوروایمونولوژیست و متخصص پزشکی نچروپاتی

دیدگاهتان را بنویسید