راز و رمزهای دستِ اول، برای پدرانِ قرن ۲۱

والدین عزیز و به ویژه پدران محترم: لطفا قبل از این مقاله، مطلب قبلی، یعنی : ابتدا این مقاله را مطالعه کنید.

در مقاله قبلی کمی از دردودل های شما پدران عزیز گفتیم. از اینکه شما هم احساس دارید. و احساسات شما در بسیاری موارد و مواقع عمیق تر و رقیق تر از خانمها است! اما بخاطر باورهای قدیمی اجتماع همه فکر می کنند که مردها بی احساس تر از زنان هستند. در حالیکه تحقیقاتِ سال های اخیر، نشان داده احساسات پسران و مردان ، گاهی حتی بیشتر از خانم ها و دختران است… فقط مردها به خوبی و به اشتباه ، یاد گرفته اند که این احساسات را مخفی کنند.

ما احساس شما را درک کرده و می ستائیم. ما اینجا هستیم تا از دغدغه ها و نگرانی های شما بگوئیم.

در این مقاله نیز ، ابتدا کمی شما را می ترسانیم! و مسئولیت هایتان را به شما یادآور می شویم… سپس به شما راهکارهایی برای بهبود رابطه تان با خانواده و فرزندتان می دهیم. در مقاله بعدی نیز برای آن عده از پدرانی که از افسردگی رنج میبرند، راهکارها و تکنیک های خوبی جهت بهبود حال و تقویت روحیه داریم.

گرفتار شدن در مشغله های کار و زندگی بسیار آسان است. برای بچه ها و خانواده وقت نداشتن آسان است. خشمگین شدن و داد و فریاد زدن آسان است…

صبور بودن و کنترل خشم سخت است. وقت گذاشتن برای خانواده و تعامل با فرزندان سخت است… پدر بودن سخت است!

حتما شما زمانی که تصمیم به بچه دار شدن گرفته اید به این مسئولیت فکر کرده اید که الان پدر هستید.

بچه ها واقعاً از پدر خود چه می خواهند؟

 برای بچه های شما مهم نیست که چه نوع شغلی دارید، میزان تحصیلات دانشگاهی و سواد و آگاهی آکادمیک شما چقدر بالاست، منبع درآمدتان چقدر خوب است، چندین و چند کارمند و کارگر زیر دستتان کار می کنند، یا چند جایزه یا مدال افتخار در صنعت و بیزینش خود کسب کرده اید و چه نوع مدارک و مدارجی دارید… چیزی که آن ها بیش از همه می خواهند وقت شماست. آنها می خواهند با شما باشند. آنها توجه شما، گوش شما، نظر شما، تمرکز شما را می خواهند… آنها فقط می خواهند در کنار پدرشان باشند. آنها به وقت پدر نیاز دارند و تا آنجا که ممکن است شما را می خواهند.

و چه کسی در بستر مرگ می گوید: کاش وقت بیشتری را سر کار و شرکت و اداره ام می‌گذراندم؟!
مطمئنا اکثر آدم ها، متاسفانه در بستر مرگ می گویند: کاش وقت بیشتری با خانواده و فرزندانم میگذراندم…

پدر عالی بودن به این معنا نیست که فرزند نوزاد خود را درست در آغوش بگیرید و بدانید که چگونه او را نگه دارید تا آروغ بزند.! پدر خوب بودن به این نیست که پول کافی برای خرید اسباب بازی های مورد علاقه اش داشته باشید و اتاق او را سرتاسر پر از اسباب بازی کنید. پدر خوب بودن به این نیست که یخچال خانه تان لبریز از خوراکی های خارجی مورد علاقه همسر و فرزندانتان باشد. پدر خوب بودن یک شرکت‌کننده‌ مشتاق در مهمانی‌های مامان بازی و خوردن چای خیالی دختر کوچولوتان هم نیست. 

بلکه پدر خوب بودن با شوهر خوب بودن شروع می شود. پس اگر واقعاً می‌خواهید پدر خوبی باشید، مطمئن شوید که ابتدا شوهر خوبی هستید، زیرا شوهران بزرگ، پدرهای بزرگی می‌شوند. 

تکنیک ها و راز و رمزهای تربیتی:

مهم ترین نکات:

اگر می خواهید فرزندتان در آینده و در زندگی زناشویی خود یا روابط اجتماعی اش موفق و خوشبخت باشد، پس لطفا احساسات، هیجانات و زبان و کلامِ خود را کنترل کنید و هرگز از همسرتان جلوی فرزندانتان بد نگویید! هر چقدر هم که شما با هم تفاهم نداشته و اختلاف دارید، هر چقدر که همسرتان اذیتتان می کند و غیرمنطقی است، این اختلافات زناشویی هیچ ارتباطی به فرزندانتان ندارد. چه کودک هستند و چه نوجوان، نه می توانند گره از مشکلات شما باز کنند و نه حق قضاوت کردن دارند.

بچه های شما هیچ گناهی ندارند که شما مدام جلوی آن ها به جانِ هم غر بزنید و از هم شکوِه و شکایت کنید! فرزندان شما چرا، چگونه و چطور به این دنیا و وسط این زندگی آمده اند؟ مسلم است… این بچه ها حاصل یک تصمیم از سمت خودِ شما برای بچه دار شدن، آن هم در زمانی که هر دوی شما با هم خوب و خوش بودید هستند. حال که در اثر گذشت زمان و اتفاقات ریز و درشت زندگی، خوشی هایتان ته کشیده و سوتفاهم ها، کم حوصلگی ها و مشکلات به سراغتان آمده، نباید کودک و نوجوان بی گناه خود را شریک ناخوشی ها و ناراحتی هایتان کنید…

حتی اگر از همسر خود جدا شده اید، نباید جلوی بچه ها از مادرشان بد بگویید. من کاملا شما را درک میکنم که دلتان می خواد از همسر قبلی خود بدگویی کنید تا از نظر هیجانی تخلیه و سبک شوید. حتی بسیاری از پدران (یا مادران) دلشان میخواهد بچه ها بفهمند که چه مادر (یا چه پدر) بی فکر و بی مسئولیتی داشته یا دارند و چقدر مادر (یا پدر) آن ها، در حق شما که همسرش هستید یا بودید، بدی کرده است! اما نکته مهم تربیتی و روانشناسی این است که گفتن این حرف ها جلوی کودکان و نوجوانانتان فقط خودِ شما را سبک خواهد کرد. فقط خودِ شما تخلیه می شوید، حرفتان را می زنید و راحت میشوید…!

اما بچه ها چه؟ آن ها شاید به روی خودشان نیاورند، ولی هر چه شما بیشتر بگویید و هر بار که آن حرفهای تکراری را بگویید و سبک شوید، فرزندانتان از نظر روانی، روحی و احساسی، سنگین و سنگین تر میشوند. هر بار شما کمی تخلیه می شوید و آن ها لبریز می شوند.! لبریز از این احساس نفرت و خشم و عدم تفاهم والدین … شاید فقط شنونده باشند و به شما چیزی نگویند و حتی شما را تائید کنند اما… در جنبه های دیگری برون ریزی می کنند.

به مرور زمان اختلافات والدین در عمق وجودِ احساسیِ کودک، ته نشین شده و در آینده، بخشی از این اختلافات در هر کدام از روابط اجتماعی اش، روابط دوستانه و خانوادگی اش سَر ریز کرده و خود را به شیوه های مختلف نشان می دهد. آن زمان دیگر سال ها از این روزها گذشته و کسی به خاطر ندارد و نمی داند که این ناکامی ها و شکست ها، بخاطر همان اختلافات قدیمی والدین بوده و ریشه در همان غر زدن ها و دعواها و شکایت های مادر و پدر دارد.!

اختلافات شما به بچه ها غیرمستقیم میاموزد که هیچ زن و شوهری نمی توانند خوشبخت باشند و از طرفی بچه ها گذشت و صبوری را نمی بینند و نمی آموزند و مسلما وقتی وارد زندگی شخصی و زناشویی خود شدند، آن ها نیز گذشت و درک و تفاهم و صبوری را نخواهند داشت و خوشبخت نخواهند بود. زیرا خوشبختی را ندیده اند و نیاموخته اند. صبوری و کنترل خشم و گذشت را ندیده اند و نیاموخته اند… اینها نکات و مهارت های مهمی است که بچه ها از اطرافیان و والدین میاموزند، نه از کتاب ها و حرف ها…

بنابراین اختلافات پدر و مادر هیچ ربطی به فرزندان ندارد. لطفا و حتما حرمت ها را حفظ کنید و جلوی بچه ها شکیبا، ساکت و صبور باشید.

در اینجا چند راهکار و تکنیک عالیِ دیگر، برای پدران قرن بیست و یک داریم:

● یکی از مهم ترین نکات در حفظ خانواده و فرزندپروریِ سالم ، دقت والدین در حفظ تعادل زندگی است.

به عنوان مثال، اگر تمام تمرکز خود را روی کار و کسبِ ثروت و موفقیت شغلی گذاشته اید، در نهایت انسان ثروتمندی خواهید بود که روزی می فهمد خوشبختی را درک نکرد!

اگر تمام تمرکز خود را روی درس و تحصیل گذاشته اید، روزی در آینده متوجه می شوید انسانی با مدرک تحصیلی بالا هستید که در اجتماع جایگاه خوبی دارد اما چون تمام فرصت کودکیِ فرزندانش را مشغول درس خواندن بود و ادامه تحصیل اولین و مهمترین دغدغه اش بود، مهمترین و تاثیرگذارترین سال‌های کودکی فرزندانش را از دست داد و نتوانست ریشه های شخصیتی فرزندانش را تقویت کند!

پس سعی کنید با برنامه ریزی دقیق و انضباط شخصی، زندگی خود را طوری حساب شده به تعادل برسانید که تمام فکر و ذکر و تمرکز و انرژی شما معطوف به یک چیز، یک کار و یک فعالیت نشود.

حتی بعضی مادران یا پدران را می بینیم که تمام تمرکز خود را فقط روی فرزندشان گذاشته اند و در مابقی جنبه های زندگی از تعادل خارج گشته اند. این هم بسیار نگران کننده است…

.

باباهای عزیز و حمایت گر و دلسوز:

● لازم نیست وقتی به مغازه اسباب بازی فروشی می روید، چندین و چند اسباب بازی متنوع برای فرزندتان بخرید تا در خانه حسابی سرگرم شود و شما و مادرش را اذیت نکند! حتما خودتان هم متوجه شده اید که هر چه اسباب بازی ها و وسایل سرگرمی او بیشتر است، توجه و تمرکز ، رغبت و علاقه اش به آن ها نیز کمتر و کمتر می شود! گاهی بچه ها با یک تکه چوب و پارچه ، ساعت ها سرگرم و شگفت زده هستند و اسباب بازی های کم و محدود، هیجان و اشتیاق بیشتری در آن ها تولید می کند.

برای اینکه رابطه پدر و پسری، یا پدر و دختری شما از همین الان مستحکم و عالی و دوستانه باشد، به جای خرید انواع سرگرمی ها و وسایل و اسباب بازی ها، دفعه بعد که برای تعمیر وسیله یا ماشین خود، به گاراژ و پارکینگ رفتید، فرزندتان را هم به همراه خود بیاورید. آنچه را که می خواهید انجام دهید به او با حوصله و آرام توضیح دهید و اجازه دهید که او هم روند کار را ببیند و حتی در حد توانش به شما در اینکار کمک کنند. ممکن است انجام کارتان کمی بیشتر طول بکشد، اما شما با این روش هم روزِ فرزندتان را می سازید و هم موارد بسیاری را به صورت مستقیم و غیرمستقیم به او آموزش داده اید.شاید دفعات اول بعضی از بچه ها به این کار توجه و اشتیاقی نشان نداده و ترجیح دهند به جای همراهی با شما، با موبایل بازی کنند و یا کارتون مورد علاقه خودشان را تماشا کنند. اما مطمئن باشید که کم کم و با صبوری و مداومتِ شما علاقمند و مشتاق خواهد شد.

باباهای دلسوز و فرهیخته:

● این بار که فرزندتان سر میز غذا یا در اتاق پذیرایی، در مورد مشکلی که با مربی، معلم، یا پسرخاله، دختر عمو، دوست و همکلاسی اش پیدا کرده به شما گفت و یکی از دغدغه های روزمره اش را برایتان تعریف کرد، لطفا خودتان را بلافاصله دخالت ندهید. فقط گوش کنید و شنونده خوبی باشید. اگر می خواهید به او کمک کنید فقط سعی کنید ادای آدم های آرام و متفکر را درآورده و به دنبال پیدا کردن راه حل های حل این مشکل از طریق گفتگو با خودش باشید. مثلا به جای اینکه سریعا بگویید: فردا با مادر و پدر دوستت صحبت میکنم یا فردا به معلم و مربی ات می گویم، بگویید: به نظر خودت چه کاری باید انجام بدیم تا این اتفاق دیگه نیوفته؟ چه کار کنیم که فلانی متوجه اشتباهش بشه؟

این روش باعث میشود که اولا فرزندتان به شما متکی و وابسته نشود و بتواند خودش مشکلات و چالش های زندگی خود را حل کند و دوما مهارت های تفکر و مهارت حل مسئله در او پرورش پیدا خواهد کرد.

در ضمن:

● هر روز یا هر شب، در زمانی مناسب، مثلا سر میز غذا یا بعد از خوردن غذا، از فرزند خود بپرسید: “روزت چطور بود؟” بدون اینکه واقعاً بخواهید فضولی کرده باشید یا اصلا جواب را بخواهید…

این کار فقط برای این است که بچه ها گفت و گو کردن و مراودات خانوادگی را به مرور بیاموزند. فقط فراموش نکنید که این سوال را به صورت سطحی نپرسید. می توانید برای شروع صحبت، اول شما خیلی مختصر و بسیار کوتاه، در مورد اتفاقات روز خود به همسر و فرزندتان بگویید. همسرتان نیز به اندازه چند ثانیه از روز خود بگوید و سپس فرصت را به فرزندتان بدهید و خود را در مورد گفته های او کنجکاو نشان دهید.

ممکن است که فرزند کوچولوی شما ، تا مدت ها، اصلا دلش نخواهد برایتان در مورد اتفاقات روزمره و کارهایی که در طول روز انجام داده بگوید. این کاملا طبیعی است چون بچه ها هنوز اولا شیوه گفتگوهای اینچنینی را نمی دانند و دوما دایره لغات و واژگانشان محدود بوده و توانایی جمله بندی کردن در آن ها کامل نیست. آن ها هنوز برای مرور خاطرات روزی که گذشته کوچک هستند و مغز و ذهنشان توانایی بازگشت به چند ساعت قبل را ندارد و ترجیح می دهند به جای فکر کردن به روزی که گذشته در لحظه اکنون باشند… اما این روش شما به مرور باعث می شود که آن ها نیز وارد گفتگوی شما شده و کم کم جزئیاتی از روز خود را عنوان کنند. این صحبت و گفتگوهای خانوادگی را اینقدر ادامه دهید تا بالاخره کوچولوی شما هم بزرگتر شده و در گفتمان ها شرکت کند. این تکنیک به او توانایی مرور خاطرات را میاموزد و همچنین قدرت حرف زدن، بیان و ارتباطات کلامی اش را تقویت خواهد کرد.

بابای عزیز؛


● زمانی که در حال تماشای یک رویداد ورزشی مورد علاقه خود از تلویزیون هستید، فرصت و موقعیتی فراهم کنید که چند دقیقه ای را برای توضیح قوانین و نحوه آن بازی، برای کودک خود اختصاص دهید. احتمالاً در نهایت، فرزند شما برایتان تبدیل به دوستی خواهد شد که بتوانید بازی بعدی را با او تماشا کنید.

فرزندان خود را یک روز با خود به سر کار بیاورید..! حداقل یک بار این کار را انجام دهید. اتاق محل کار، میز کارتان، جایی که چای و قهوه‌تان را درست می‌کنید یا آبدارخانه محل کارتان، اتاق کنفرانسی را که در جلسات هفتگی در آنجا با همکاران خود بحث و گفتگوهای جدی دارید، به آنها نشان دهید. حتی همکاران خود را به آن ها معرفی کنید. به آن ها بگویید وقتی از آنها دور هستید و در تمام روز چه می کنید. معرفی فرزند خود به همکارانتان به او احساس شخصیت و اعتماد به نفس می دهد.

● برای فرزند یا فرزندان خود ، برنامه ریزی «زمان بابا» داشته باشید… به این صورت که در هر هفته ، یک روز را به فرزندتان اختصاص دهید و اسم آن را “زمان بابا” یا “ددی تایم” بگذارید.! این یک راهکار عالی برای تقویت رابطه شما است. در این روز و این زمان، می تواند بین شما و فرزندتان، یک روز در هفته، از صبح تا ظهر تا از بعد از ظهر تا سر شب باشد. در این روز می توانید اول با فرزندتان به رستوران یا کافی شاپ و سپس به نمایش یا سینما ، استخر، سالن ورزشی و پارک بروید. البته می دانم که بعضی از پدران هر روز این برنامه ها را برای فرزندشان به خصوص فرزند پسر خود دارند اما در کل هم برای پدرانی که مشغله زیادی دارند و هم برای پدرانی که وقت زیادی را با فرزند خود هستند ، داشتن یک نصف روز برنامه از پیش تعیین شده “ددی تایم” ، به فرزندتان ثابت می کند که چقدر برای شما مهم است و به او اعتماد به نفس و شخصیت می دهد.

● سعی کنید در روزهای مهم و نقاط عطف زندگی فرزندتان حضور داشته باشید. برنامه کاری خود را طوری تنظیم کنید که بتوانید برای اولین روز مدرسه فرزندتان، اولین رویداد ورزشی بزرگ فرزندتان، یا فارغ التحصیلی فرزندتان از مهدکودک یا دبیرستان و دانشگاه در آنجا حضور داشته باشید. این ها نقاط عطف زندگی فرزندتان هستند. پس از این طریق می توانید حضور خود را در خاطرات مهم زندگی فرزندتان پررنگ کرده و با او ارتباطی قوی ایجاد کنید. حضور در لحظات مهم زندگی فرزندانتان بسیار مهم است. زیرا فرزندان شما این لحظات را تا همیشه به خوبی به خاطر خواهند داشت و حضور شما در آنجا معانی زیبای زیادی خواهد داشت… ممکن است زمانی که یکی از فرزندانتان در آستانه رسیدن به یک نقطه عطف است، از نظر کاری، بسیار درگیر و مشغول باشید، اما اگر از دست بدهید، بعداً پشیمان خواهید شد. زیرا کار و بیزینس و دوندگی های شغلی همیشه هست، اما آن روز و آن لحظه مهم فقط یک بار برای فرزندتان رخ می دهد.

یکی از بزرگترین دغدغه های والدین ، برخورد پدربزرگ ها و مادربزرگ ها با فرزندان آن ها است. پدر و مادر عنوان می کنند که ما برای تربیت بچه ها وقت و انرژی گذاشته و هماهنگ هستیم اما همین که وارد خانه مادربزرگ و پدربزرگ می شود تمام قواعد و قوانین پرورشی و فرزندپروری از میان رفته و بچه ها لجباز، لوس و خود رای و بدقلق می شوند و این رویه تا چند روز ادامه دارد! چون مادربزرگ می گوید به بچه فشار نیار! برای بچه اینقدر سخت نگیر! و پدربزرگ نیز همه نیازها و خواسته ها معقول و نامعقول نوه ها را تامین کرده و تمام چیزهایی که شما برای بچه ها ممنوع کرده و با زحمت زیادی در آن ها نهادینه کرده اید تا برایشان عادت گردد، در اختیارشان قرار می دهد.

خب، چاره چیست؟

هیچ راهی به غیر از گفتمانی جدی و یک جلسه و میزگرد دو ساعته، بین مادربزرگ ، پدربزرگ، مادر و پدر … جلسه ای که در آن مادربزرگ و پدربزرگ از نکات تربیتی شما نت برداری می کنند و مطالب مهمی را که باید رعایت شده و یادداشت برداری می کنند.

شما به عنوان والدی آگاه و با تدبیر، باید از ابتدا با والدین خود در مورد قوانین خانه خود و در مورد اقدامات تربیتی و ریزه کاری های فرزندپروری در قرن بیست و یک، که برای رشد شخصیت فرزندتان و موفقیت آینده او هستند صحبت کنید. مطمئن شوید که شما و والدینتان در مورد تربیت کودکان به توافق رسیده اید و هماهنگ هستید. زیرا رفتارها و شیوه برخورد و بایدها و نبایدهای شما و پدربزرگ و مادربزرگ باید یکسان باشد. نه اینکه به عنوان مثال در خانه شما نوشابه ممنوع باشد اما در خانه مادربزرگ نوشیدن نوشابه برای کودک آزاد باشد! در خانه شما کودک باید راس یک ساعت مشخص بخوابد و بیدار شود اما در خانه مادربزرگ آزادی مطلق است! این اتفاق ها اصلا نتیجه خوبی ندارند و کودک را مطمئنا دچار دوگانگی و تناقض خواهد کرد و باعث می شود او تکلیف خود را با جهان و با خودش نفهمد و گیج و سردرگم شود!

البته، مسلما اول مادر یا پدر، باید یک سری راهکارهای نوشته شده، یک سری نظم و روتین و برنامه در زندگی شخصی خود داشته باشد و برای تربیت فرزندشان نیز راهکارها و بایدها و نبایدهایی داشته و آن ها را ابتدا با همسر خود هماهنگ کرده و به تفاهم و توافق رسیده باشند تا بعد، نوبت به هماهنگی با مادربزرگ و پدربزرگ برسد…

سخت هم نیست! مثلا روی کاغذ می نویسید که می خواهم بچه ها منظم و باقاعده پرورش پیدا کنند. عادت کنند که شب ها زود و به موقع بخوابند و صبح ها زود و باانرژی بیدار شوند. یا بنویسید می خواهم غذای بچه ها سالم باشد و نوشابه ننوشند. میوه و سبزی بخورند. پفک و چیپس نخورند… بیش از روزی یک عدد بستنی نخورند. دو ساعت بیشتر از تلویزیون و یا موبایل استفاده نکنند.

خب همین موارد را ابتدا یادداشت کرده و با همسر خود در میان بگذارید. وقتی هر دو توافق کردید، مرحله اجرای این رویکردها و تکنیک ها است تا همه خانواده کم کم به این نظم جدید عادت کنند. مهم است که مداومت و جدیت و مقاومت داشته باشید. و سپس می توانید یک نسخه از همین برگه رویکردهای خانواده و بچه ها را به پدربزرگ و مادربزرگ بدهید.

نکته و تکنیک تربیتی مهم بعدی این است که:

● مهم نیست شما در بیرون از خانه چه روز سخت و بدی داشته و چقدر عصبانی هستید. هر چقدر هم که عصبانی و ناراحت و کلافه اید، باید از ضربه زدن، آسیب رساندن یا تندخویی کردن با فرزندان خود اجتناب کنید. این کار از نظر جسمی و روحی به آنها آسیب های فراوان می رساند و باعث می شود که به مرور زمان تصویر نادرستی از شما در ذهنشان شکل گرفته و کم کم از شما دوری کنند. 

اگر می خواهید احترام و عشق آنها را جلب کنید، باید از خشونت با دیگران در مقابل فرزندان خود، یا خشونت با خود آن ها و به خصوص خشونت با مادر آن ها اجتناب کنید.

اگرچه ممکن است گاهی از رفتار فرزندانتان خشمگین شوید، اما فریاد نزنید! فریاد زدن راه حل مشکلات نیست. با آن ها جدی تر برخورد کنید و به آن ها با تن صدای کلفت تر یا چشم های کمی جدیتر ثابت کنید که چقدر از این رفتار ناراحت شدید. اگر حتی فرزندتان بیش فعال یا دارای اختلال اتیسم است و به چشم شما نگاه نمی کند، چند ثانیه کوتاه با دو دست خود دو طرف بازوهای او را بگیرید و او را متوقف کرده در چشمهایش نگاه کنید و با لحنی جدی و کمی بلند بگویید این کار تو اصلا خوب نبود و دیگه تکرار نکن چون باعث ناراحتی من میشه… او به چشم شما نگاه میکند و احساس درونی شما را می گیرد. و همین کافیست… باور کنید فریاد زدن یا دعوا و بدوبیراه گفتن و غر زدن شما، فقط اوضاع را بدتر و پیچیده تر خواهد کرد. چه بسا با شما لجبازی کند و باز هم رفتار ناپسند خود را در موقعیت های مختلف تکرار کند.

اگر هم از چیزی بیرون از خانه، از همسر خود یا از فرد دیگری، اتفاق دیگری، ناراحت و عصبانی هستید و مجبورید فریاد بزنید تا تخلیه شوید، سعی کنید زمانی که تنها هستید، درون اتومبیل خود، زیر دوش یا روی بالش و حتی در یک بیابان فریاد بزنید. اما سر فرزندانتان فریاد نزنید…

وقتی هم که کار نادرست و اشتباهی می کنند، همانطور که در بالا نوشتم، می توانید صدای خود را کمی بلندتر از حد معمول کنید، کمی به چشم هایتان حالت جدی تری بدهید، با دو دست خود دو طرف بازوی آن ها را بگیرید، آن ها را متوقف کنید، چند ثانیه ای با هم ارتباط چشمی بگیرید، اما حالت چشم غره شدید نباشد. فقط برای اینکه احساس ناراحتی شما را از چشمتان بگیرد و شما احساس پشیمانی را از چشم او … این بهترین روشی است که می توانید بدون ناراحتی و تاثیر منفی، به پسر کوچولو و دختر کوچک خود بفهمانید که اشتباه کرده است، اما اگر فریاد بزنید، از شما می ترسند و دیگر نمی خواهند با شما ارتباط برقرار کنند.

نکته بعدی این که:

● به جای پدر خیلی سخت گیر ، یک پدر منطقی و با جدیت باشید. زیرا سختگیری های همیشگی و بی جا باعث می شود که فرزندتان پشت سر شما شورش و لجبازی کند. به خصوص در دوران کودکی و نوجوانی… 

به یاد داشته باشید که تفاوت عمده ای بین پدر بودن و دیکتاتور بودن وجود دارد..! اگرچه ممکن است سخت باشد، اما نباید اجازه دهید فرزندانتان ببینند که شما کنترل خود را از دست می دهید. برای اینکه پدر خوبی باشید، باید کنترل هیجانات خود و مرز بین اجرای درس های سخت، مهم و جدی، در حین احساس دوست داشتن و احترام را در چنین شرایط و موقعیت هایی به فرزندانتان بیاموزید. او باید از شما یاد بگیرد که جدی بودن به معنای از دست دادن کنترل رفتار و بی احترامی نیست.

او باید از شما بیاموزد که انسان در مواقع ناراحتی و عصبانیت می تواند با احترام و آرامش انتقاد کرده و حتی ایراد بگیرد و شاکی شود.

اگر اینگونه منسجم رفتار نکنید، فرزندانتان پس از مدتی می فهمند که واکنش‌های شما همیشه تحت تأثیر خلق و خوی شما است!.

نکته مهم و تکنیک بعدی:

ثابت نظر بودن به همان اندازه مهم است که داشتن استراتژی و سیستمی از مجازات ها و پاداش ها…

 اگر فرزند شما بدرفتاری می کند، عواقب آن باید هر بار یکسان باشد، حتی اگر ناخوش یا خسته باشید یا در جمع باشید. 

یعنی عکس العمل شما در مقابلِ رفتارهای نادرست او باید ثابت و یکسان باشد.

شما باید برای او در برابر رفتاری که خودش می داند خوب و پسندیده نیست، در خانه، همان تنبیه را در نظر بگیرید که در جمع، خیابان، باشگاه ورزشی، کودکستان و مدرسه اش و در مهمانی جلوی جمعی غریبه هم بتوانید دقیقا همان تنبیه را اجرا کنید.

در غیر این صورت فرزند شما یاد می گیرد که اگر کار اشتباهی بکند والدینش در خانه با او رفتار خشن و تنبیه تندی درنظر می گیرند، اما همین والدین در جمع هیچ چیزی به او نمی گویند… پس مهم نیست چقدر با دیگران در بیرون از خانه، محل کارتان، مهمانی و جمع رودربایستی دارید یا مهم نیست که چقدر خسته و بی حوصله اید یا استرس دارید. اگر کاری از نظر شما نادرست به حساب میاید این را به فرزند خود بگویید و اگر این کار را در خانه انجام داده و با جدیت شما روبه رو شد، لطفا و حتما در خیابان، در مهمانی و جلوی جمع هم در صورت انجام این رفتار از سمت فرزندتان همان تنبیه و جدیتی را برایش داشته باشید که در تنهایی و خانه خودتان دارید. در غیر این صورت باز هم تاکید می کنم که؛ فرزند شما یاد میگیرد که اگر در خانه شیطنت کند تنبیه شده ، اما در مهمانی و جلوی جمع پدر و مادر به او چیزی نمی گویند و به همین دلیل تمام شیطنت ها و لجبازی های خود را برای مهمانی و درون جمع می گذارد و در آنجا شما اذیت خواهید شد!

نکته و تکنیک بعدی:

به جای اینکه مدام به فرزند خود بگویید کاری را بکند و کاری را نکند، خودتان الگوی او باشید. اگر می‌خواهید الگوی رفتاری خود را پیش ببرید، خودتان هم باید همان رفتارها را اجرا کنید. نه اینکه فقط از او توقع اجرای دستوراتتان را داشته باشید! برای مثال، اگر نمی‌خواهید فرزندانتان بیش از حد سیگار یا مشروب بنوشند، نباید این کارها را جلوی آنها انجام دهید. اگر می‌خواهید فرزندانتان با مهربانی و احترام با مردم رفتار کنند، باید ببینند که شما با مردم، از گارسون رستوران گرفته تا فروشنده سوپر مارکت سرکوچه و یا بازاریاب تلفنی، با احترام رفتار می‌کنید. اگر می‌خواهید فرزندانتان دعوا نکنند و بتوانند حرف و انتقاد خود را با احترام به دیگران انتقال دهند، شما هم نباید جلوی آنها دعوا کنید. اگر می خواهید فرزندتان در هنگام ورود به یک مهمانی سلام کند شما هم باید به عنوان اولین نفر بلند سلام کنید. اگر می خواهید فرزندتان بااعتماد به نفس و خوش صحبت باشد شما هم باید خوش بیان و مطمئن به خود باشید. اگر می خواهید فرزندتان اتاق و وسایل خود را مرتب کند شما هم باید والد بانظم و مرتبی باشید و اگر می خواهید در کارهای خانه کمک کند شما هم باید گاهی در امور منزل کمک کرده و این رفتارها برایتان مهم باشند تا او نیز کم کم یاد بگیرد.

فرزندان شما آن چیزی که می خواهید و آرزویش را دارید نخواهند شد بلکه آن چیزی می شوند که شما هستید (کپی برابر اصل)

فراموش نکنید که بعد از یاد دادن بعضی نکات تربیتی به فرزندتان ، دیگر او را تحت فشار نگذارید. مثلا او می داند که وقتی شخصی را میبیند یا وارد جمعی می شود باید سلام کند. خُب دیگر پس از اینکه چند مرتبه این نکته را به او یاد داده و برایش تکرار کردید، دیگر رهایش کنید. لازم نیست هر بار که وارد جمعی شد و کسی را دید به او جلوی دیگران بگویید: سلام کردی؟ بلند سلام کن… یا او را سرزنش کنید که چرا سلام نکردی؟! به هر حال روزی بالاخره بزرگ شده و وارد اجتماع آدم بزرگ ها می شود و به ناچار مجبور است موقع ورود به جایی و دیدن فرد جدیدی سلام کند… بعضی فشارها نتیجه عکس می دهد و کودک بیشتر لج خواهد کرد.

نکته مهم بعدی:

● احترام فرزندان خود را به دست آورید. احترام چیزی نیست که داده شود بلکه به دست می آید، و شما باید هر کاری که می توانید انجام دهید تا فرزندانتان به شما به عنوان یک پدر احترام بگذارند. بعضی پدران فکر می کنند فقط دلیل پدر بودن کافی است که بچه ها به آن ها احترام بگذارند!

اما بچه های این روزگار، فقط به این دلیل که پدرشان هستید به شما احترام نمی گذارند. مخصوصا اگر زیاد دور هم نیستید، سر مادرشان فریاد می زنید، یا فقط گاهی اوقات به عنوان پدر در نقش تنبیه کردن و ترساندن آن ها حضور دارید…

شما باید طوری رفتار کنید که قابل تحسین، صادقانه و منسجم باشد تا فرزندانتان ببینند که شما یک پدر نمونه و فردی شایسته تحسین و احترامِ آنها هستید…

● اجازه دهید فرزندانتان ببینند که شما در حال تمجید از مادرشان یا پدربزرگ و مادربزرگشان هستید و به آنها عشق و محبتی را که شایسته آنهاست می دهید و با احترام رفتار می کنید، آنها را دوست دارید و برای حفظ یک رابطه محبت آمیز تلاش می کنید. این کار باعث می شود که فرزندانتان شما را در دل تحسین کرده و به شما احترام بگذارند.

انجام چه کارهایی از سمت پدران باعث به وجود آمدن کاریزمای پدرانه برای فرزندان می شود؟

● مطمئن باشید که وقتی مادر بچه ها خوشحال است، همه خوشحال بوده و بچه ها هم خوشبخت و موفق خواهند شد. برای اینکه خانواده شما احساس خوشبختی را گاهی عمیقا حس کنند، شما به عنوان ستون و تکیه گاه این خانواده، هر از گاهی برنامه هایی را برای خوشحال کردن و تفریح و شادی آن ها ترتیب دهید.

● و دقیقا برعکس رویکرد و عملکرد بالا، اگر حتی شما و همسرتان طلاق گرفته اید، سعی کنید که شکست ازدواجتان روی بچه ها تاثیر منفی نگذارد. یعنی هرگز در مورد مادرشان کلمه و جمله و خاطره بدی به آنها نگویید، حتی اگر در بدترین شرایط باشید. اگر آن ها شاهد و شنونده رابطه نه چندان ایده آلِ والدینِ خود باشند، استرس، سرخوردگی و سردرگمی در لایه های روانی آنها به وجود آمده و ماندگار میشود.

● اشتباهات خود را بپذیرید. فرزندان شما نباید شما را پرستش کنند و فکر کنند که شما کامل هستید!

اتفاقا برعکس… چه خوب است آن ها ببینند که شما فقط یک انسان هستید و یک انسان مرتکب اشتباه میشود.

برای اینکه الگوی خوبی باشید، لازم نیست کامل باشید. درواقع، اگر شما کامل نباشید بهتر است، زیرا در این صورت فرزندانتان خواهند دید که هیچ کس کامل نیست و همه اشتباه می کنند. اگر مرتکب اشتباهی شده اید، مانند فراموش کردن فرزندتان در زمان تحویل او از مدرسه، یا از دست دادن کنترل عصبانیت، باید عذرخواهی کنید و بگویید که می دانید اشتباه کرده اید.

اگر بتوانید غرور خود را در مقابل فرزندانتان ببلعید، آنگاه آن‌ها خواهند دید که اعتراف کردن آنها به اشتباهاتشان نیز اشکالی ندارد و همه مرتکب کار اشتباه میشوند.

اعتراف به اشتباه، شخصیت بهتری نسبت به “انجام کار درست” در هر ذهن آن ها ، نسبت به شما ایجاد می کند.

پدران معمولا دوست دارند بدون نقص و اشتباه بوده و پدر موثر و مفیدی باشند. اما مگر در زیست جهانِ انسانیِ ما، چنین آرزوی ایده آلی ممکن است؟ مگر می شود از هر نظر کامل بود؟ بالاخره هر کسی عیب و نقص و ایرادی دارد و اینکه بخواهیم کامل، کافی و عالی باشیم خودش یک نقص بزرگ است.! فراموش نکنید اگر می خواهید الگوی خوبی برای فرزندتان بشوید، لازم نیست کامل و بی نقص باشید. در واقع، اگر شما کامل نباشید بهتر است، زیرا در این صورت فرزندانتان خواهند دید که هیچ کس کامل نیست و همه اشتباه می کنند. او نیز میاموزد که باید خودش را، کمبودها و ایرادات و اشتباهاتش را بپذیرد و از کمال گرایی پرهیز کند. مهم این است که شما در هر حال و با هر نقص و کمبود و نقطه ضعفی که دارید، بهترین پدری هستید که می توانید باشید. مطمئنا کم کم و با صبوری می توانید روی مشکلات و اشتباهات خود کار کرده و با خودسازی به حالت ایده آل برسید…

لطفا اشتباهات فرزندانتان را نیز بپذیرید. اگر می‌خواهید پدر فهمیده‌ای باشید، باید بپذیرید که مانند شما، فرزندانتان هم بی‌نقص نیستند و حتماً مرتکب اشتباه می‌شوند.

اتفاقا بهتر… ! زیرا زندگی پر از اشتباهاتی است که به فرزندان شما کمک می کند تا بیشتر یاد بگیرند، و شما باید بپذیرید که درس های زیادی برای کسبِ تجربه لازم است – چه فرزند شما تصادف کند، چه به دلیل درس نخواندن در امتحان مردود شود یا با پس اندازش خرید احمقانه ای انجام دهد.

اگر اجازه ندهید فرزندانتان هر چند وقت یکبار شکست بخورند، آن وقت چیزی یاد نخواهند گرفت. اگرچه طبیعی است که شما به عنوان پدر بخواهید از آنها محافظت کنید، اما اجازه دادن به ارتکاب یک اشتباه، به آنها کمک می کند تا تجربه کسب کرده و پس از آن تصمیمات آگاهانه تری بگیرند.

شاید لازم باشد که شما فرزندانتان را به درستی و ملایمت، وقتی اشتباهی می کنند تنبیه کنید، اما باید در مورد اشتباهاتی که انجام داده اند نیز به خوبی با آن ها صحبت کنید و به جای اینکه فقط بر سرشان فریاد بزنید، اجازه دهیدفکر کنند، اشتباه خود را ببینند و درک کنند و از آن بیاموزند.

یکی دیگر از رفتارها و تکنیک های پدرانه که در شما کاریزما ایجاد می کند و از طرفی در پرورش فرزندتان تاثیرگذار خواهد بود این است که:

● در کارهای خانه کمک کنید. اگر می‌خواهید بچه‌هایتان در خانه کمک کنند، باید شما هم در خانه کمک کنید، مهم نیست که کار شما چقدر پرمخاطره است. اجازه دهید شما را در حال شستن ظروف، تمیز کردن میز و صندلی ها و اجاق گاز و جارو کشیدن فرش ببینند. مخصوصا اگر آنها پسر هستند و فکر می کنند که تمیز کردن، آشپزی و کارهای خانه، فقط “وظیفه یک مادر” است…

کمک کردن در خانه نه تنها همسرتان را خوشحال می‌کند، بلکه به فرزندانتان کمک می‌کند تا ببینند شما و همسرتان به عنوان یک تیم کار می‌کنید و آنها باید به آن تیم در تعامل و همکاری های مشترک بپیوندند.

نکته مهم آخر:

● برای خودتان وقت بگذارید. اگرچه مهم است که در کنار بچه‌هایتان باشید، اما باید سعی کنید تا جایی که می‌توانید «وقت من» یا همان Me Time را داشته باشید.

خواه بعدازظهر جمعه را صرف انجام کارهای خودتان کنید، یا نیم ساعت وقت برای دویدن هر روز صبح یا پایان دادن به یک کتاب خوب، هر شب قبل از خواب…

گرچه بیشتر اوقات باید علایق فرزندانتان را مقدم بر علایق خود قرار دهید، اما از خودتان نیز غافل نشوید.

اگر برای خود وقت نگذارید، نمی‌توانید آرام باشید، باتری‌های خود را دوباره شارژ کنید، و به بچه‌هایتان زمان و توجهی که شایسته است بدهید.

وقت من یعنی یک زمان برای خودتان… خودِ خودتان به تنهایی و بدون حضور هیچکسی، حتی همسرتان…

شما در این زمان کوتاهِ روزانه، باید در تنهاییِ خود ، با انجام فعالیت های مورد علاقه و استراحت کردن، بدون مزاحمت هیچکس، تجدید انرژی کنید. این “وقت من” یا “زمان من” می تواند مثلا بعدازظهرهای جمعه باشد که آن را صرف انجام کارها و رسیدگی به خودتان می کنید. یا برای مثال نیم ساعت وقت برای دویدن هر روز صبح یا هر روز عصر باشد. می تواند نشستن توی بالکن یا حیاط در تنهایی و خلوت و مطالعه یک کتاب خوب و گوش دادن به موسیقی مورد علاقه خودتان باشد…

می توانید یک اتاق یا مثلا یک صندلی مخصوص در خانه داشته باشید که بچه ها بدانند نباید در آن زمان یا در آن اتاق و آن مکان مزاحم شما شوند. به آنها کمک کنید تا به مرور و کم کم، به ایده “زمان من” عادت کنند و توضیح دهید که شما نیاز دارید تا دقایق و ساعتی در روز را به مراقبه، مطالعه و فکر کردن یا استراحت اختصاص دهید. در این زمانِ بِخُصوص، شما برای مدت تعیین شده ای کارهای خود را انجام می دهید و خانواده باید بدانند که به غیر از شرایطی که واقعاً کار ضروری پیش می آید و به شما نیاز دارند، نباید مزاحم “تایم من” شما باشند .

باباهای عزیز، دلسوز و پرمشغله ی قرن 21:

بعضی از پدرها پدر شدن را آسان می گیرند. اما هر چقدر هم که بی خیال و راحت باشید و آسان بگیرید، باز هم هر شخصی و هر شخصیتی در طول سالیان متمادی تربیت فرزند، لحظات آزمون و خطا، سختی ها، چالش ها و مبارزات خود را خواهد داشت…

این ها تعدادی از مهم ترین تکنیک های فرزندپروری در قرن جدید بود. در مقاله بعدی تکنیک های موثر و جذاب دیگری را برای پرورشِ روحیه خودِ شما به عنوان پدر، برایتان خواهیم نوشت…

“دکتر گلشید نمازیان” دانش آموخته پاداگوژی کودکان پیش از دبستان در هند و انگلیس- نچروپات- سایکونوروایمونولوژیست

دیدگاهتان را بنویسید