کودکان یا والدینی که اضطراب جدایی دارند :

تکنیک ها و راه های برطرف کردن چسبندگی عاطفی در کودکان یا والدین :

اکثر کودکان به صورت کاملا طبیعی، در هنگام ورود به یک مرحله جدید از زندگی و یک محیط جدید با آدم های جدید و ناآشنا، دچار کمی ترس، نگرانی، یا خجالت، دغدغه و دلهره می شوند. این مسئله در ما آدم بزرگ ها هم وجود دارد، چه برسد به کودکان که تجربه های قبلی هم ندارند و چیزی از کنترل احساسات بلد نیستند…

پس اگر فرزند شما روز اول برای ورود به مدرسه یا مهدکودک نگران است، نمی توانیم اسم چنین احساس طبیعی را اضطراب جدایی بگذاریم! این احساس عدم آشنایی، عدم علاقه و نگرانی، خیلی زود در کودکان برطرف می‌شود و با محیط جدید انطباق پیدا می کنند.

اما از کجا بفهمیم که یک کودک دچار اضطراب جدایی است؟ اصلا اضطراب جدایی چیست؟ چرا وقتی چندین روز از حضور کودکان در مهدکودک می گذرد و همه کودکان محیط را پذیرفته و خود را با شرایط جدید وفق داده اند، یک کودک هنوز گریه می کند و محیط آموزشی و محیط جدید را نمی پذیرد؟

اضطراب جدایی یک اختلال است و حل کردن و برطرف کردن این اختلال نیاز به مشاوره و زمان دارد… اضطراب جدایی یک اختلال اضطرابی ریشه ای و مهم در کودکان است که علائم آشکاری دارد و عدم توجه به درمان این اختلال در سنین پایین می تواند عاملی برای سایر اختلالات روانی در نوجوانی و بزرگسالی باشد. کودکانی که اضطراب جدایی دارند با دور شدن از والد ، دچار ترس شدید و کاملا قابل تشخیص می‌شوند. برخی دچار لرزش در بدن و رنگ پریدگی می گردند و به خوبی می‌توان از روی رفتار و علائم تشخیص داد که گریه های این کودک از یک بهانه گیری معمولی گذشته و دچار ترس و اضطراب شدید گشته است. (زیرا گریه و فریادهای اکثر کودکان در هنگام خداحافظی با والدین از روی بهانه گیری، خودنمایی برای والد و یا لجبازی های معمول و طبیعی است و همین که از والد و والدین خود دور می شود و وارد محیط می گردد، می بینیم که گریه او هم پایان می پذیرد و با آرامش و کنجکاوی ، سرگرم بچه ها و محیط می گردد و انگار نه انگار که تا چند ثانیه پیش با جیغ و فریاد و گریه های بی امان خود داشت احساس مادر و پدرش را به چالش می کشید)

اما گاهی بهانه گیری ها و گریه های یک کودک از حد معمول خارج می شود و می توان به راحتی ترس و اضطراب او را دید و تشخیص داد که از یک غر زدن و بهانه گیری معمولی فراتر است. گاهی حتی کودکان در روزهای اول حضور در مهد علائم و تغییرات فیزیکی و روحی خاصی را در خانه و در طول بعد از ظهر و شب از خود بروز می دهند که تا قبل از ورود به مهد وجود نداشت. (مثلا شب ادراری)

در اینگونه موارد والدین و مربیان باید با صبوری در مورد کودک برخورد کرده و شرایطی را فراهم کنند که کودک با گذشت زمان نسبت به محیط جدید اعتماد پیدا کرده و جذبِ مهدکودک شود.

در نیم قرن سابقه فعالیت مهدکودک و پژوهشکده اختر و در تمامی پنجاه سال گذشته، هیچ کودکی وجود نداشته که حتی با اضطراب جدایی شدید ، پس از گذشت چند روز، به محیط جذب نشود و این وابستگی مانع حضور او در اجتماع مهد شود. پس راهکارها و تکنیک هایی وجود دارد که در ادامه این مقاله با آن ها آشنا خواهید شد.

نکته مهم – این قسمت را با دقت بیشتری مطالعه کنید:

تا اینجا متوجه شدیم، آن چیزی که اغلب کودکان ما دچارش هستند و در روزهای اول ورود به مهدکودک آزارشان می دهد مطمئنا در اکثر موارد، اختلال اضطراب جدایی نیست.!

حتی آن مسئله ای که برخی کودکان را تا چند روزی اذیت کرده و باعث نگرانی والدین میشود، ارتباطی با محیط مهدکودک یا قدرتِ جذب و هنرِ مربی ندارد.

دلیل این اتفاق را می توان در نحوه برخورد و رفتار والدین با فرزندشان و اتفاقات درون خانه جستجو کرد.! تجربه به ما ثابت کرده که چنین کودکانی ، اغلب والدین نگران و بیش از حد احساسی و یا وسواسی دارند…

کودکان به خوبی احساسات و انرژی ها را درک و جذب می کنند. لازم نیست مادر یا پدر با فرزند خود در مورد نگرانی ها، دغدغه ها و وسواس هایشان حرفی بزنند! نه، کودک بدون اینکه شما چیزی بگوئید، به خوبی می تواند احساس و انرژی شما را جذب و درک کند… آن ها فقط قدرت انتقال احساس و فکر خود را ندارند و به همین دلیل والدین و بزرگترها فکر می کنند که کودک متوجه نیست و نمیفهمد!!!

نکته بعد این که در بسیاری از موارد، دلیل عدم علاقه کودک به کودکستان، می تواند راحت طلبی آن کودک باشد.! چرا ؟! زیرا کودک محیط امن و ساکت و راحت منزل را به فضای شلوغ و قانونمند مهدکودک ترجیح می‌دهد.

خودتان را جای کودک بگذارید: او در منزل لباس راحت میپوشد، هر ساعتی که دوست داشته باشد از خواب بیدار می شود. آهسته آهسته و بدون هیچ عجله و فشاری صبحانه می خورد. هر کاری بخواهد آزادانه انجام میدهد، پاهایش را دراز می کند و می خوابد و روی زمین غلط میزند، بازی می کند. در طول روز هر وقت بخواهد به سراغ یخچال می‌رود و هر چه بخواهد میخورد، انواع اسباب بازی ها و سرگرمی های جورواجور را دارد، تلویزیون هم که در اختیارش است تا جلوی آن لم داده و هر کارتونی که دوست دارد را تماشا کند. مامان، بابا، مامان بزرگ و بابابزرگ یا خاله و پرستار هم که مدام هوای او را دارند، به او توجه می کنند، خواسته هایش را اجابت می کنند و قربان صدقه اش می روند… خوب آیا اگر شما باشید، حاضرید چنین فضای امن و راحت و پُر از آزادی و سرگرمی را رها کرده و به جایی بروید که یک سری بایدها و نبایدها وجود دارد، جایی که دیگر شما مرکز توجه نیستید، سرگرمی هایتان هم محدود است..؟!

کودکانِ امروزی و به خصوص قشر مرفه جامعه ما، آنقدر در خانه تحت حمایت والدین بوده و هستند و آنقدر هر چه که خواسته اند و اراده کرده اند در اختیارشان قرار گرفته و خانه و اتاقشان لبریز از اسباب بازی و سرگرمی و خوراکی های خوشمزه هست که دیگر بهترین و رنگارنگ ترین مهدکودک و خانه بازی ها هم به چشمشان نمی آید…

ما بارها و بارها در جلسات مشاوره به والدین گفته ایم؛ این مسئله که اتاق فرزندتان را پُر از اسباب بازی می کنید و هر چه اراده کرد برایش بلافاصله تهیه می کنید ، این که در خانه برایش سرسره و تاب و زمین شن فراهم می کنید، این که وقتی به اسباب بازی فروشی و سوپرمارکت می روید، گریه می کند و چیزی می خواهد و شما برایش نمی خرید اما اگر جیغ و فریاد زد و حس کردید دارد آبرویتان را جلوی دیگران می برد می ترسید و خجالت می کشید و تسلیم خواسته او شده و به اجبار برایش می خرید، اصلا در حق او محبت نیست، بلکه اگر عواقب این کار و در اختیار گذاشتن اینهمه رفاه و سرگرمی خانگی را بدانید، متوجه می‌شوید که به نوعی دارید در حق آینده فرزندتان بد می کنید و او را بدعادت و خودرای بار میاورید. شما ناخواسته باعث میشوید که دیگر هیچ جایی او را سرگرم و اغناء نکند ، به چشمش نیاید و برایش جذابیت نداشته باشد. شما با این کار باعث میشوید که در اجتماع و در آینده هم خواسته های به حق و ناحق خود را با داد و فریاد و شلوغ بازی از دیگران طلب کند! و بسیاری عواقب دیگر در زندگی اجتماعی و زناشویی و آینده او که از همین محبت بیش از اندازه والدین و یا رفاهی که در کودکی و نوجوانی در اختیارش بوده سرچشمه میگیرد و باعث می شود که هیچوقت احساس رضایت و خوشبختی کامل نداشته باشد.

این را متوجه باشید که فرزند شما زمانی خوشبخت و موفق خواهد بود که بتواند با کوچکترین، کمترین و ساده ترین وسایل شاد باشد و خود را سرگرم کند. نه زمانی که دور و برش پر از انواع و اقسام سرگرمی ها و اسباب و وسایل بازی باشد.!

فرزند شما زمانی خوشبخت و موفق است که بتواند با نحوه انطباق و انعطاف با هر محیط اجتماعی و هر تیپ انسانی سازگاری را بداند و سازگاری نسبی داشته باشد و بتواند از ارتباطات خود لذت ببرد نه این که فقط با یک عده خاصی که او را مرکز توجه قرار می دهند شاد و راضی باشد!

ما بارها و بارها دیده ایم که مامان های زیادی در مواجه با گریه فرزندشان در مهدکودک، وقتی مربی به او جایزه می‌دهد و جایزه کوچک مربی، برای کودک جذابیت ندارد و اسباب بازی ها و وسایل مرکز او را جذب نمی کند و یا جوایز مهد را به گوشه ای پرت می‌کند، میگویند؛ خب من توی خانه برایش بهترین اسباب بازی ها را گرفته ام و همیشه بهترین هدیه ها را داشته … برایش در خانه استخر توپ گذاشته ام، سرسره و تاب و غیره گذاشته ام و متاسفانه دیگه این چیزها به چشمش نمیاد!!!

خب عزیزان: با این شرایطی که برخی والدین ، از روی دلسوزی و محبت، برای فرزندشان فراهم میکنند، مطمئنا اگر او را در بهترین و مجهزترین مهدکودک های اروپا و خاورمیانه هم ببرند باز هم چیزی در آنجا به چشم فرزندشان نمیاید و مربی هم باید خودش را به آب و آتش بزند تا بتواند فرزند عزیز دردانه آن ها را بین آنهمه کودک دیگر در کلاسش جذب کند… نگویید این هنر مربی شماست که بتواند فرزند مرا جذب کند! نه… مربی باید محبت و توجه خود را بین تمام کودکان کلاسش به یک اندازه پخش کرده و تقسیم کند. اما اینگونه کودکانی محبت بیش از اندازه و توجه تکی می خواهند. اگر ببینند مربی به یکی دیگر از بچه های کلاس به همان اندازه توجه نشان می دهد ناراحت شده و حسادت می کنند.! زیرا در خانه و خانواده همیشه مرکز توجه و غرق در محبت بوده اند. محبت و توجهی که پس از ورود به زندگی اجتماعی به ضررشان می شود.

عزیزان؛ هر چقدر هم که وضعیت مالی شما خوب باشد و دلتان بخواهد که فرزند شما کمبودی نداشته و همه امکانات رفاهی برایش فراهم باشد، باز هم یک روزی و یک جایی در آینده متوجه میشوید که آنهمه رفاه و سرگرمی به ضررش بود!

هر چقدر هم که دوستش داشته باشید و تک فرزند و تنها نوه خانواده باشد، شیرین و دوست داشتنی و بامزه باشد، و شما به عنوان مادر و پدر، مادربزرگ و پدربزرگ و سایر اقوام و دوستان بخواهید که عشق و احساس خود را نثار این کوچولوی دوست داشتنی کنید، یک روزی و یک جایی در آینده ای دور یا نزدیک، متوجه می‌شوید که آنهمه عشق و احساس آشکار و حمایت و توجه و قربان صدقه های پی در پی، به نفعش نبود..!

ما به عنوان کسانی که سابقه سال ها کار و فعالیت و مشاوره در حوزه کودک را داریم، به شما می گوئیم که اگر فرزند شما امروز به محیط یک مهدکودکِ خوب و استاندارد، جذب نشود، فردا در جامعه هیچ جذابیتی در آموزش و درس و کتاب، در کارها، در اماکن و آدم های دور و اطرافش هم نمی‌بیند و هیچ کسی را قبول نخواهد داشت… یک روز هم بالاخره از اینکه خارج از محیط خانه، مرکز توجه نیست یا دیگران به عنوان مثال در یک مورد به او جواب رد بدهند یا به او بد نگاه کنند بلافاصله سرخورده خواهد شد.

بنابراین صادقانه و دوستانه به شما می گوییم که با چَشم گفتن های مداوم به او، با قبول خواسته های معقول و نامعقولش، با توجهات بیش از حد، با غذا در دهان گذاشتن آن هم در سنینِ بالای نوپا، با لباس و کفش پوشیدن برای کودک سه ساله ای که دیگر خودش باید کم کم یاد بگیرد که کفش و جوراب و لباسش را بپوشد، با چپ و راست بوسیدن و ناز و نوازش، با گذشت کردن از کارهای ناپسند و اشتباهاتش، با پاسخ مثبت دادن به بهانه گیری هایش، غیر مستقیم در حق فرزندتان بد می کنید و عواقب آن را در آینده متوجه خواهید شد. آن هم زمانی که دیگر دیر شده و شخصیت او به صورت‌ کامل و به صورت اشتباه، شکل گرفته است.

بنابراین سعی کنيد که فقط دورادور و بدون اینکه متوجه احساس و استرس و نگرانی شما باشد، هوایش را داشته باشید، عاشقش باشید و دوستش بدارید، این عشق و محبت را نیز درست و به جا و به موقع ابراز کنید اما وقت و بی وقت و مدام به نمایش نگذارید. زیرا با این کار او به شما وابسته شده و دارای چسبندگی عاطفی می‌شود. امروز مهدکودک و مربی و همکلاسی ها را نمی پذیرد و فردا و فرداها ، در جامعه ای سرد، خشک، خشن و بی رحم، با موانع بسیاری روبه رو خواهد شد ، ضربه های عاطفی بسیاری خورده و یکی پس از دیگری دچار بحران و ناامنی و ناامیدی خواهد شد.

خب، برویم سراغ اصل مسئله و آشناکردن کودک با محیط مهدکودک و اجتماع در روزهای اول:

ابتدا این مسئله را مشخص کنیم که وقتی برخی از مادران سوال میکنند چرا کودک من تا این حد وابسته است، پس از صحبت با والدین مشخص می شود این مادر یا پدر است که بیش از حد به کودک خود وابسته است.! بنابراین منشا بسیاری از مشکلات و اضطرابهای کودک را باید در حساسیتهای والدین جستجو کرد و این کاملا طبیعی است که کودک جدایی را نپذیرد.

پس لطفا و حتما در ابتدا، زمانی که فرزندتان به سنی رسید که دیگر طبق تعریف جوامع مدرن، باید به محیط آموزشی فرستاده شده و وارد اجتماع شود، زمانی که تصمیم به ثبت نام فرزند خود در یک مرکز آموزشی را می گیرید، ابتدا شما به عنوان پدر و مادر، باید وسواس های خود را مدیریت کرده و احساسات خود را جمع و جور کنید. باورهای خود را نسبت به محیط مهدکودک تغییرداده و از قرار گرفتن کودک در محیطی پر از همسالان ، ترس و واهمه ای به دل راه ندهید… زیرا والدین مضطرب ، ناخواسته حمایتهای بی اندازه و مراقبت ها و توجهات بیش از حد و افراطی نسبت به کودک خواهند داشت و این کار در طولانی مدت احساس امنیت را در کودک از بین برده و باعث وابستگی بیش از حد کودک به والدین حتی در سنین بالاتر خواهد شد.

همانطور که بارها گفته ایم، دلیل اضطراب اغلب کودکان می تواند اضطراب خود مادر و یا وسواس و نگرانی و سخت گیریهای پدر باشد.!

به منظور درمان اضطراب جدایی در ابتدا باید موارد اضطراب والدین را به موازات بروز این مسئله شناسایی و بهبود بخشید.گاهی والدین به دلیل استرسهای فردی خودشان ممکن است ترس بیمارگونه ای نسبت به فرزند خود داشته و این استرس را به او نیز منتقل کند.به طور معمول در صورتی که والد فردی آرام شناخته شود ترس زیادی به کودک وی منتقل نخواهد شد.

اما نکته مثبت و خبر خوب اینکه والدین هر زمان که بخواهند میتوانند این مشکل را برطرف کرده و تاثیرات آن روی کودک را نیز از بین ببرند.

وابسته کردن کودک به محیط خانه و بزرگ کردن او در فضای امن و کوچک خانواده و رفت و آمد با یک سری آدم های مشخص شده و از قِشری خاص، بزرگترین اشتباه در قرن 21 است. فرزند شما باید در آینده و در هنگام ورود به جهان بزرگ بیرون، محیط مدرسه، دانشگاه، کار و سفر و مسئولیت، در بیزینس و اجتماع بتواند با اقشار و فرهنگ ها و خصوصیات رفتاری مختلف سر‌کله زده و مراوده کند. ارتباط برقرار کرده و حداقل از حق خود دفاع کند. اینکه او را در معرض رفت آمد با آدمهایی از یک قشر خاص قرار دهید و اجازه ندهید که با کودکانی از فرهنگ ها و خانواده ها و اقشار متفاوت همنشین باشد، مستقیما ظلم بزرگی در حق آینده و مهارت های ارتباطی او خواهد بود.

ربطی هم به این شهر ‌و استان یا این کشور و کشورهای پیشرفته دنیا ندارد. فرزند شما در آینده هر کجای دنیا که باشد باید بتواند با آدم های مختلف ، طرز فکرهای متفاوت و اقشار گوناگون سروکله زده و سربلند و پیروزمندانه، از مهارت های ارتباطی خود در جهت رفع نیازهای کاری و خانوادگی استفاده کند.

حال تا حدودی متوجه شدید که فرزندتان باید دیر یا زود در اقیانوس زندگی اجتماعی شناور شده و بدون احساس خستگی و دست و پا زدن و غرق شدگی، از حضور در اجتماعات لذت برده و احساسات خود را کنترل و مدیریت کند.

پس در ابتدا بایستی یک سری باورها و رفتارها در خانواده و خانه کودک تغییر کرده و سپس کودک بدون سرخوردگی و نارضایتی، برای همیشه با انعطاف پذیری و اعتماد به نفس بالا ، در هر اجتماع و محیطی احساس رضایت، شادی و وفق پذیری داشته باشد.

فراموش نکنید که اولین قدم های کوچک از مهدکودک آغاز می‌شود و در ادامه به زندگی زناشویی او در آینده، به فرزند پروری او، به کار و تحصیلات و بیزینس آینده اش ختم می‌شود. پس این اولین قدم های پذیرش و حضور اجتماعی اش را جدی بگیرید…

راهکارها و تکنیک های برطرف کردن اضطراب جدایی کودکانی که برای اولین بار باید وارد محیط مهدکودک شوند و یک سری آدم جدید را به عنوان همراه و همکلاسی و مربی بپذیرند چیست؟

 

تکنیک ها و راهکارهای ساده:

اگر قصد دارید که کودک خود را به مهد بفرستید باید کم کم وسایل سرگرم کننده و اسباب بازی های او را در محیط خانه محدود کنید ، زیرا همانطور که در قسمت بالاتر نوشتیم، اگر کودک در خانه انبوهی از کتابها، اسباب بازیها، فیلم و کاتونهای سرگرم کننده و تفریحی را در اختیار داشته باشد، مطمئنا فضای خانه را به مهد ترجیح خواهد داد و از فعالیتهای درون مهد لذتی نخواهد برد.

کودک را در خانه مدام و بیش از حد مرکز توجه قرار ندهید… عدم وابستگی کودک را در خانه تمرین کنید و بعد او را به مهد منتقل کنید. زیرا اگر کودک در خانه و در بین اعضای خانواده مدام مرکز توجه باشد و از سمت همه این محبت و توجه را ببیند ، بلافاصله با ورود به مهد و فضای بزرگ کلاس و انبوه همسالان با احساس سرخوردگی یا بی تفاوتی از سمت مربی و همسالانش روبرو می شود. چراکه توقع دارد مربی نیز همانگونه که در خانه به او توجه میشود به او نگاه و توجه کند و اینکار در محیط مهدکودک و مدرسه تقریبا غیر ممکن است. توجه بیش از اندازه به کودک برای او در بزرگسالی نیز مشکلات بسیاری به وجود خواهد آورد. اجازه دهید که کودک به تنهایی در اتاق بازی کند و چند دقیقه ای به سراغ او نروید. اگر شما را صدا زد بلافاصله جواب ندهید. آرامش خود را حفظ کنید و اجازه دهید که کودک خودش شما را پیدا کند. اگر به دستشویی و حمام می روید و کودک پشت در گریه میکند ، با بیرون آمدن از آنجا بلافاصله او را نوازش نکنید. بلافاصله بعد از اینکه از خواب بیدار شد و شما را صدا زد بالای سرش نروید. اگر در آشپزخانه یا حیاط و بالکن مشغول کاری هستید و کودک شما را صدا زد، بلافاصله جواب ندهید، باز هم آرامش خود را حفظ کنید، خودتان را سرگرم کاری کنید و اجازه دهید او خود به سراغ شما بیاید. شاید انجام این تکنیک ها در ابتدا برای شما یا پدر او سخت باشد اما به مرور باعث بالا رفتن اعتماد به نفس و احساس امنیت و عدم وابستگی بیش از حد در او خواهد شد.

در مهد کودک نیز مادر باید روزهای اول که به همراه کودک در محیط قرار میگیرد ، تمام ویژگیهای مادرانه اش را تعطیل کند و حضورش برای کودک کاملا حضور فیزیکی باشد نه عاطفی… تا کودک با مربیان ارتباط بهتری بگیرد و جذب شود. مادر نباید کودک را به سمت مربی و کلاس و سالن هل بدهد ، بلکه باید نشسته و کتابی به دست بگیرد و خود را مشغول مطالعه یا نوشتن مطلب مهمی نشان بدهد. اگر کودک به سمت مادر رفت و خواست به بغل او برود ، مادر در حالیکه سرش روی کاغذ یا کتاب است، به کودک بگوید دارم کتاب میخوانم یا مینویسم و با کودک ارتباط چشمی و لمسی برقرار نکند. وقتی کودک ببیند که مادر مشغول انجام کار مهمی است و فرصتی برای او ندارد و در مقابل مربی با او به خوبی و مهربانی رفتار میکند و او را به بازی و شادی دعوت میکند، مطمئنا در آن لحظه مربی و فضای بازی را به مادر پر مشغله خود ترجیح خواهد داد و کم کم در محیط مهدکودک، از مادر دور خواهد شد.

یکی از شیوه های ترغیب کردن و تشویق کودکان برای رفتن به مهدکودک این است که میتوانید یک وسیله جالب تهیه کنید و در مورد جذابیت آن وسیله برای کودک با اشتیاق تعریف کنید و به او بگویید: فقط کسانی که به مهد کودک می روند می توانند از این وسیله استفاده کنند، زیرا کار کردن با این وسیله را در مهدکودک به بچه ها میاموزند. مثلا رنگ انگشتی یا هر رنگ و ابزار نقاشی که کودک ندارد را تهیه کنید و به کودک نشان دهید و در حالیکه در دست خودتان است به او بگویید وقتی که مهد بروی به شما یاد میدهند که چطور با استفاده از انگشتانت و این رنگ روی کاغذ نقاشی های زیبا بکشی.اما روی جلد این رنگها نوشته که فقط کودکانی که به مهدکودک میروند میتوانند از این رنگها استفاده کنند، زیرا مربی های مهربان در مهدکودک طرز کار با این رنگ را به کودکان یاد میدهند.حالا فردا صبح که به مهدکودک رفتی حتما مربی به شما طریقه نقاشی کردن با این رنگها را یاد میدهد. البته باید با مربی هم هماهنگ کنید که حتما روز بعد دقایقی از وقت خود را به آموزش نقاشی با رنگ انگشتی یا هر رنگی که شما برای کودک خود خریده اید،اختصاص بدهد.یا حتی برای او یک بلز بگیرید و به او بگویید که باید از مربی مهدکودک درمورد این بلز زیبا و جالب سوال کنی و بعد بلز را به صدا دربیاوری. در غیر اینصورت صدای بلز گوشخراش و بد است و همه را اذیت خواهد کرد.پشت جلدش هم نوشته که فقط کودکانی که به مهدکودک میروند میتوانند از بلز استفاده کنند. حالا فردا که به مهدکودک رفتی حتما مربی برایت توضیح و به تو یاد خواهد داد .این کار را نیز از قبل با مربی هماهنگ کنید که فردا چند دقیقه ای در محیط خارج از کلاس به کودک شما بلز را داده و طرز استفاده از آن را نیز تا حدودی برایش توضیح دهد. لازم نیست که حتما مربی یک نوازنده حرفه ای ارف باشد یا سریعا نت ها را به فرزند شما بیاموزد.همینکه کمی به آرامی روی بلز زده و وانمود کند که دارد به کودک میاموزد کافیست.حتی اگر اینکار بیش از یک یا دو دقیقه طول نکشد.یادتان باشد که بردن بلز به داخل کلاس ممکن است باعث همهمه بچه ها و اختلاف آنها بر سر همان یک بلز شود. بنابراین مربی معمولا هدیه ای که میخواهد به کودک جهت تشویق او برای به رفتن به مهد بدهد را بیرون از کلاس و دور از چشم سایر کودکان به او میدهد.با این روش شما روی موارد مثبتی که در مهدکودک رخ میدهد و کارهای هیجان انگیز و جالبی که در مهدکودک یاد خواهد گرفت متمرکز شده اید و تصویر خوبی از مهد برای او میسازید.جوریکه حتی ممکن است با اشتیاق یادگرفتن استفاده از بلز و رنگ انگشتی صبح زود از خواب بیدار شده و آماده رفتن به مهدکودک شود.

قبل از اینکه کودک را به مهد بیاورید زیاد مهدکودک را برای او بزرگ نکنید و مدام از مهدکودک نگویید.صحبت کردنهای بیش از حد از مهدکودک نیز گاهی اوقات نتیجه برعکس میدهد و به کودک حس اضطراب را انتقال میدهد. مهدکودک یک جای طبیعی، یک چیز معمولی و یک قانون برای همه کودکان در همه جای دنیاست. دقیقا مثل مدرسه…  بنابراین این مسئله را برای او و خودتان زیاد بزرگ و پیچیده نکنید. او را با آرامش به مهد بیاورید، با آرامش و در عین حال قاطعیت از او خداحافظی کنید و زمانی هم که به دنبال او میایید با آرامش برخورد کنید و در ابراز احساسات افراط نداشته باشید. جوری وانمود کنید که انگار همه چیز عادی است و طبق رسم و برنامه به پیش میرود و هیچ اتفاق غیرعادی و عجیبی رخ نداده است.

با کودک خود صحبت کنید. او دیگر بزرگ شده و می فهمد. اکثر والدین حتی وقتی فرزندشان بیست ساله و سی ساله میشود فکر می کنید هنوز بچه است و خیلی چیزها را نمی فهمد! اما باور کنید که یک کودک سه ساله، وقتی با او درست و اصولی صحبت شود، متوجه خواهد شد. درست و اصولی یعنی فکر نکنید چون سه ساله است باید صدایتان را کودکانه کنید و به شکل مسخره ای با او حرف بزنید… نه! وقتی موضوع جدی است شما هم صدا و لحنتان باید مثل آدم بزرگ ها باشد… و مطمئنا او نیز شرایط را درک می کند و موقعیت را میفهمد. به او در فرصتی مناسب با قاطعیت و مهربانی بگویید که همه بچه ها در همه جای دنیا وقتی به یک سنی میرسند باید به مهدکودک بروند. به چند دلیل: اولا چون مامان و بابا کار دارند و باید هر روز به سر کار بروند و نمی توانند او را با خود هر روز به محل کارشان ببرند. دوما به این دلیل که دیگر بچه ها بزرگ تر شده اند و باید خیلی چیزها را یاد بگیرند. و همه ، همه و همه بچه ها در این سن به مهدکودک می روند تا درس های زیاد و جالب و خوبی یاد بگیرند. با هم بازی کنند و شاد باشند.

یکی از عواملی که اضطراب جدایی را تا حدی زیادی کاهش می دهد این است که از اشخاصی به غیر از والدین درجه یک و اقوام نزدیک که به آن ها اعتماد داریم، بخواهیم که هرازگاهی از کودک برای دقایقی مراقبت و نگهداری کنند و کودک زمانهایی کوتاه بتواند دورشدن از مادر را تجربه کند. این کار بخصوص اگر برای کودک به همراه شادی و جذابیت باشد، به او کمک میکند تا کم کم به سایر بزرگسالان اعتماد کند.

یکی دیگر از راهکارها این است که قبل از ورود به مهدکودک، فرزند خود را در محیط هایی قرار دهید که با همسالان خود و سایر کودکان در ارتباط باشد و شما نیز سعی کنید اگر امکان دارد به عنوان یک پدر و مادر با کودکان دیگر حال و احوال پرسی کرده و نام آنها را بپرسید، خودتان و فرزندانتان را به آنها معرفی کنید تا کودک شما بتواند ارتباط شما با سایر همسالانش را ببیند و آنها را بهتر بپذیرد. فرصت تجربه بازیهای گروهی را به او بدهید و اگر او جلو نرفت، خودتان وارد بازی با کودکان شوید و بگذارید تا او تماشاچی باشد. بازی ،شادی و خنده شما با کودکان او را غیر مستقیم به بودن در جمع و ارتباطات اجتماعی ترغیب خواهد کرد. اگر باز هم جذب نشد از تکنیک اول که در بالا ذکر کرده بودیم استفاده کنید و خود را مشغول کتاب خواندن یا نوشتن یک مطلب مهم یا حرف زدن با تلفن نشان دهید و سعی کنید جوری جلوه دهید که یعنی خودتان آنجا هستید اما اصلا حواستان به فرزندتان نیست. هر چقدر بهانه گیری کرد و به شما چسبید اهمیت ندهید و هیچ عکس العمل و کار اضافه ای انجام ندهید. حتی سعی نکنید با دستتان او را از خود دور کنید بلکه فقط جوری وانمود کنید که با جدیت مشغول حرف زدن با تلفن و یک گفتگوی مهم هستید. کم کم و پس از چند دقیقت صبوری و مداومت شما در این کار، میبینید که کودک حوصله اش سر رفته و توجه اش به جمع و بقیه کودکان و آن محیط جلب می گردد و تقریبا به این نتیجه می رسد که حضور در آن جمع برایش خوشایندتر و سرگرم کننده تر خواهد بود تا در کنار شما که حسابی مشغول انجام کار خودتان هستید.

 به خاطر داشته باشید که هرگز کودک را به زور وارد جمع همسالان نکنید، بلکه شرایط و محیط را جوری فراهم کنید که او خود تشویق به پیوستن به جمع شود.

والدین گرامی: روزهای اول بیش از ۲۰ دقیقه و روزی های بعد بیش از یک ساعت کودک را در مهد تنها نگذارید و بلافاصله بعد از گذشت این زمان او را به خانه ببرید. حتی اگر کودک برای ماندن مشکلی نداشت و مشغول بازی بود باز سعی کنید که او را برای خداحافظی و رفتن به خانه آماده کنید تا قبل از خسته و کسل شدن مهد را ترک کند. این کار باعث میشود که کودک قبل از خسته شدن و با یک خاطره خوب از یک فعالیت و بازی سرگرم کننده مهد را ترک کند و روز بعد با اشتیاق ادامه دادن به همان بازی و فعالیت به مهد بیاید. برای اینکار در روزهای اول با مربی ساعت برنامه های کلاس را چک کنید تا مطمئن شوید که در چه ساعتی کودکان فعالیتهای جالب و سرگرم کننده ای دارند تا کودک تجربه مثبتی از همان زمان کوتاه بودن در مهد با خود به خانه ببرد…

خیلی از کودکان پیش دبستانی ممکن است روزهای اول جدایی از والدین معنی جمله زود میام دنبالت را نفهمند. بنابراین و اگر دایره لغات و جملات او محدود است فقط کافیست که قبل از شروع گریه و بهانه گیری به چشمهایش نگاه کنید مهربان اما قاطعانه و با صدای رسا و دلگرم کننده بگویید: من زود میام. یا : من زود برمیگردم و میام. خداحافظ. و سپس بلافاصله بروید… و واقعا هم زود برگردید.(با هماهنگی و مشورت مسئول بخش و مربی و هر زمان که آنها گفتند) با او خداحافظی کنید تا نسبت به شما بی اعتماد نشود.

این نکته بسیار مهم است که :

بعد از گفتن کلمه خداحافظی دیگر در رفتن تعلل نکنید. به پشت سر نگاه نکنید و دودلی به دل راه ندهید. کودک نباید دودلی را در نگاه و رفتار شما ببیند. مطمئن باشید که کودک شما پس از چند ثانیه یا چند دقیقه آرام میشود و این کار شما او را برای ورود به اجتماع و موفقیت های آینده آماده خواهد کرد. پس صبور باشید و شک و دودلی به خود راه ندهید. البته اگر فرزند شما پس از رفتنتان آرام نشود و همچنان اضطراب جدایی داشته باشد مطمئنا مسئول بخش با شما تماس می گیرد تا برگردید. زیرا در پژوهشکده اختر هرگز کودکی با اضطراب جدائی را به زور در مرکز نگه نمی داریم و دلمان نمی خواهد با استرس و نگرانی در محیط بماند و به صورت ناگهانی از والد جدا شده و به محیط عادت کند. شما روز اول و روزهای اول، با مسئول بخش و مربی از طریق تلفن در ارتباط خواهید بود که اگر گریه ها و بهانه گیری او بیش از حد افراطی و طولانی شد بعد از چند دقیقه و البته با مشورت آنها(مسئولین بخش)به محیط بازگردید.

برای او هدیه بگیرید و به او اطمینان دهید موقعی که به دنبالش میروید هدیه خوبی که دوست دارد را به او میدهید. این کار اولا به او این اطمینان را میدهد که شما باز خواهید گشت و دوما هدیه خوبی در انتظارش است. حتما در زمان تعیین شده برای برگرداندن کودک به مهد بروید و اجازه ندهید که بیش از اندازه در انتظار شما بماند. برخی از والدین از همان اول ، زمانی که گریه و التماس کودک خود را میبینند و یا زمانی که با حالات ناخوشایند او مواجه میشوند، از روی محبت و دلسوزی ، بدون صحبت و مشورت با مسئول بخش و مشاور مهد یا مربی، کودک را به منزل باز میگردانند… این رفتار به بهتر شدن شرایط کودک کمک نخواهد کرد بلکه او را وابسته تر و بهانه گیر تر میکند. این تفکر که مهد جنبه رسمی ندارد و هر وقت بخواهیم میتوانیم به کودک تعطیلی بدهیم و یا با کوچکترین ناراحتی به نرفتن او به مهد رضایت بدهیم را از خود دور کنید.

بنابراین هنگام خداحافظی با کودک اضطراب و نگرانی نداشته باشید. کودکان احساسات والدین را به خوبی از چشمهای آنها دریافت می کنند. کودکان میتوانند نگرانی را در چهره شما تشخیص دهند. حتی اگر شما وانمود کنید که نگران نیستند ، آنها متوجه نگرانی و اضطراب در شما می شوند. پس یاد بگیرد که چطور اضطراب خود را کنترل کنید ، نفس عمیق بکشید (جلوی آینه تمرین کنید تا بتوانید چهره آرامی داشته باشید) در اینجا باز هم یاداور میشویم که باید او را به راحتی ببوسید و با خوشرویی اما راسخ و قاطع از او خداحافظی کنید. مراسم خداحافظی و ترک کودک را نیز خیلی طولانی و با احساس نکنید. بر احساسات دلسوزانه خود غلبه کنید و واقعا از محیط دور شوید و تا زمان که باید او را به خانه برگردانید به محیط بازنگردید. همچنین نباید کودک را دزدکی و یواشکی ترک کرد. پس حتما به او بگویید که: بهت خوش بگذره، من زود میام. فعلا خداحافظ… و وقعا بروید. و زود هم برگردید…

یادتان باشد که هرگز احساسات و اضطراب کودک را سرزنش و شماتت نکنید و به تمسخر نگیرید. وانمود نکنید که ترس و نگرانی او بی مورد است. ممکن است ترس و اضطراب کودک از دید والدین و اطرافیان غیر منطقی و بی اهمیت به نظر برسد، ولی برای خود کودک بسیار واقعی و ملموس است و به درک و همدلی اطرافیان نیاز دارد.به کودک بگویید که او را درک میکنید و میفهمید که چقدر سخت است انسان چند ساعتی از کسی که دوستش دارد دور شود. اما برایش از خاطرات و تجربه های خودتان در هنگام رفتن به مهدکودک تعریف کرده و روی خاطرات جذاب و هیجان انگیز تاکید کنید. برای او تعریف کنید که وقتیکه شما هم کودک بودید و برای اولین بار میخواستید به مهدکودک بروید همین حس را داشتند اما بعد از اینکه وارد مهد شدید، دوستان زیادی پیدا کردید و این حس از بین رفت. چون در آنجا کلی به شما خوش می گذشت و بعد از چند ساعت هم به خانه برمیگشتید… برایش توضیح دهید که رفتن به مهدکودک در همه جای دنیا برای همه بچه ها لازم است و بچه ها وقتیکه بزرگ میشوند باید چند ساعت در روز به مهدکودک و مدرسه بروند.

والدین هرگز نباید به کودک جملات از این قبیل بگویند: سردرد گرفتم. تو آخر من رو میکشی. دوستت ندارم. از دستت مریض شدم. من بچه بی ادب نمیخوام و غیره… این جملات اضطراب کودک را بیشتر می کنند و باعث می شوند که خود را سرزنش کند یا به قولی عذاب وجدان بگیرد.

مطمئن شوید که فرزندتان می تواند رفتارهایی که در مهدکودک از او انتظار می رود را به درستی انجام دهد. برای مثال خودش غذا بخورد، کفشش را دربیاورد و بپوشد، به توالت برود و خودش را بشوید، وقتی از او سوال میپرسند، جواب دهد و حرف بزند. اسم و فامیل خودش را بگوید. به این صورت خود او در محیط جدید مهدکودک احساس راحتی بیشتری می کند.

قصه درمانی هم یکی از روش های از بین بردن ترس و اضطراب و عادت های بد و جایگزین کردن عادت های خوب در کودکان است. کودک با تخیل و تصور خود وارد قصه شده و با شخصیت های داستان همزادپنداری می کند و تمام احساسات و تجربیات آنها را تجربه می کند. بنابراین قصه هایی را در مورد کودکی که به مهد می رود و در آنجا دوستان جدیدی پیدا کرده و بازیهای جدید و فعالیت های جالبی را میاموزد بگویید.

گاهی وقتها حتی مربیان و پرسنل مهد از روی محبت و برای اینکه کودک را جذب کنند، با برخوردهای افراطی احساس خوبی را به کودک منتقل نمی کنند. مربی برای اینکه کودک را به خود جذب کند، ممکن است آنقدر احساسات شدید و افراطی به خرج بدهد یا بلند و پرهیجان صحبت کند که کودک بیشتر بترسد و موضع بگیرد…

بنابراین آرامش و رفتارهای طبیعی هم برای والدین و هم پرسنل مهد و مربی جزو اولین اصول جذب کودک و علاقمند کردن او به یک محیط است. محیطی که معمولی، آرام و شاد است و همه سعی در بزرگ جلوه دادن هر کار و افراط در احساسات ندارند. بخصوص اینکه کودکان بخوبی احساسات افراطی یا غیرواقعی ما را تشخیص خواهند داد… مربی باید با قصه گویی جذاب ، نقاشی و کاردستی خلاقانه، نمایش عروسکی، مسابقه های هیجان انگیز و اینطور برنامه ها کودک را به شرکت در کلاس و حضور در جمع همسالانش جذب کند، در غیر اینصورت ساعتها هم که با کودک حرف بزند و قربان صدقه اش برود و از جالب و جذاب بودن برنامه های مهد بگوید،کودک قانع و آرام نخواهد شد و چه بسا گریه هایش بیشتر و بلندتر شوند! به جای آن، گاهی فقط اجرای یک برنامه هیجان انگیز و شاد کافی است تا کودک خود به خود برای دقایقی حضور یا عدم حضور مادر را حس نکند و توجه اش به آن فعالیت شادی بخش جلب شود و کم کم جذب گردد.

همچنین شما والدین عزیز باید از سایر افراد خانواده و به خصوص مادربزرگ و پدربزرگ بخواهید که هرگز در مورد رفتن به مهدکودک کودک را دچار شک و دودلی نکنند و یا در مورد مهدکودک و مربی جلوی کودک بدگویی و انتقاد نکنند… زیرا همه این ها در احساس او نسبت به مهد و مربی تاثیر مستقیمی خواهند داشت.

والدین عزیز؛ اگر کودک شما امروز مهدکودک را به راحتی نپذیرد، مطمئنا در آینده برای رفتن به مدرسه نیز دردسرهای زیادی خواهد داشت. این اتفاق هم خود او را اذیت کرده و سرخورده می کند و هم باعث کلافگی شما خواهد شد. پس در فرستادن او به مهدکودک قاطع و جدی باشید و این را برایش تبدیل به یک قانون کنید. به او بگویید که همه بچه ها در همه جای دنیا وقتی به یک سن مشخص می رسند و بزرگ می‌شوند باید به مهدکودک بروند. مهدکودک نیز مثل مدرسه یک مقطع بسیار مهم و حساس است و چه بسا مهدکودک از مدرسه و دانشگاه هم مهمتر میباشد زیرا در این مقطع شخصیت، روحیات، رفتار و احساسات انسان شکل گرفته و برای همیشه تثبیت می گردد.

پایان

نویسندگان؛ گلشید نمازیان – مهشید مشرقی

دیدگاهتان را بنویسید